شكوفايي توليد ملي به عهده مجلس است وظيفه تان را بي خود گردن دولت نياندازيد

بسم لله الرحمن الرحيم
يك خواسته كوچك از شما داشتيم در راستاي سخنان رهبري در خراسان شمالي اينكه شركتهاي سرمايه گذاري عمومي جهت به كر انداختن سرمايه مردم تشكيل شود كه انگار در گوش خر ياسين بخوانيم. آيا خوشحالي شبكه هاي بيگانه از طرح سوال از رئيس جمهور را نمي بينيم بعد بياييم همه تقصيرها را گردن دولت بياندازيم؟

رهبر معظم:صنعتی شدن و مدرن سازی، یکپارچگی زمینهای کشاورزی و ایجاد صنایع تبدیلی و سردخانه

بسم الله الرحمن الرحيم
در هشتمین و آخرین روز از سفر رهبر معظم انقلاب اسلامی به استان خراسان شمالی، اعضای هیأت وزیران پس از تشکیل جلسه ای ویژه در بجنورد، ظهر امروز (چهارشنبه) به حضور حضرت آیت الله خامنه ای رسیدند و گزارشی از مصوبات خود برای حل مشکلات مردم استان و شتاب بخشی به روند پیشرفت خراسان شمالی ارائه کردند.
حضرت آیت الله خامنه ای در این دیدار، خدمت به ملت قدرشناس ایران از جمله مردم مؤمن، خونگرم، انقلابی، باصفا و خوشفکر استان خراسان شمالی را توفیقی الهی دانستند و تأکید کردند: خدمتگزاری به این مردم شایسته و بزرگوار، باید تا سر حد امکان، با کیفیت تر و پرحجم تر شود.
ایشان مصوبات دولت را برای بهبود وضع خراسان شمالی، «خوب و جامع» دانستند و افزودند: همه این مصوبات باید با پیگیری مستمر و جدی استاندار و اهتمام ویژه مسئولان ملی تحقق یابد و مردم آثار آنها را در زندگی خود احساس کنند.
رهبر انقلاب، استمرار سیاستها و ثبات مدیریتهای استان را برای تحقق مصوبات هیأت دولت بمنظور بهبود اوضاع خراسان شمالی ضروری خواندند و افزودند: این مصوبات خوب را با توجه به عواملی نظیر امکانات، منابع، نیروی انسانی، زود بازده بودن و گستردگی تأثیر آنها بر زندگی مردم، اولویت بندی کنید.
ایشان به استناد گزارشهای مستند و کارشناسی شده سه سرفصل را در اولویت مسائل استان برشمردند: کشاورزی، گردشگری و رسیدگی به کارخانه ها و صنایع استان.
حضرت آیت الله خامنه ای سکونت نیمی از مردم خراسان شمالی در روستاها، زمین مستعد، محصولات متنوع و ممتاز و آب و هوای مساعد را از جمله دلایل اولویت کشاورزی در این استان دانستند و خاطرنشان کردند: رونق کشاورزی منطقه، اشتغال زایی گسترده، افزایش درآمد مردم و دستگاههای استان و حل مشکلات اجتماعی ناشی از بیکاری را به همراه خواهد آورد.
رهبر انقلاب در همین زمینه، صنعتی شدن و مدرن سازی، یکپارچگی زمینهای کشاورزی و ایجاد صنایع تبدیلی و سردخانه را از جمله عوامل پر رونق شدن کشاورزی استان برشمردند.
ایشان همچنین با اشاره به اینکه استان خراسان شمالی بطور طبیعی بر سر راه میلیونها زائر امام هشتم قرار دارد افزودند: با توجه به این مزیت و با تکیه بر جاذبه های گردشگری استان، گردشگری می تواند در اولویت بعدی مسائل استان قرار گیرد.
حضرت آیت الله خامنه ای به مسئولان توصیه کردند: با اولویت دادن به گردشگری منطقه و برنامه ریزی برای بازدید حداقل بخشی از زوار امام هشتم از جاذبه های مهم گردشگری استان، به بهبود اوضاع عمومی خراسان شمالی همت گمارید.
رهبر انقلاب رسیدگی کامل به مسائل کارخانه های مهم استان از جمله کارخانه فولاد، لوله سازی و طرح نیمه تمام نیروگاه سیکلی ترکیبی را اولویت سوم مسائل خراسان شمالی دانستند.
ایشان در همین زمینه از تلاش دولت برای به بهره برداری رساندن پروژه های نیمه تمام «موسوم به مهر ماندگار» قدردانی و خاطرنشان کردند در سال آخر خدمت دولت، امکانات و انرژی موجود، منطقاً باید صرف پروژه های نیمه تمام شود.
حضرت آیت الله خامنه ای با تشکر مجدد از محبت عمیق و بی پایان مردم استان افزودند: ابراز مهر و محبت مردم، اساساً ناشی از دلدادگی قلبی آنان به اسلام و انقلاب است البته انتظارات معقولی نیز وجود دارد که باید با «برنامه ریزی و همت و تلاش»، به آنها پاسخ شایسته داد.

رهبر معظم:خدمت به دين مردم يك نعمت است/اگر روحيه‌ها را تضعيف كنيم خودمان را تضعيف كرده‌ايم

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌

 و الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على نبيّنا و حبيب قلوبنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين.
 خداى متعال را سپاسگزاريم كه اين توفيق را داد كه در طول چند روز، با قشرهاى مختلف مردم عزيز اين استانِ پرخير و بركت، ديدارهاى صميمى و سرشار از لطف و صفا و محبت داشته باشيم. اين جلسه‌ى امروز مجموعه‌اى از خدمتگزاران مردم در اين استان عزيز هستند، و همچنين نمايندگان قشرهاى گوناگون كه در اين استان فعالند. بنابراين، اين جمع، جمع بسيار مغتنمى است.
 مطالبى كه دوستان در اينجا بيان كردند، هر كدام از جهتى مطالب جالب و قابل توجهى بود. آنچه كه ما ميخواهيم عرض كنيم، دو سه نكته‌ى تأثيرگذار است؛ كه اگر همه‌ى ما به اين نكات توجه كنيم، شايد ان‌شاءالله براى آينده‌ى استان داراى خير باشد.
 نكته‌ى اول اين است كه نفس خدمتگزارى براى آحاد مردم، يك نعمت الهى است؛ يك موهبت است؛ حالا چه خدمتگزارى در مجموعه‌هاى رسمى باشد - مثل همين مسئوليتهائى كه دوستان و برادران و مديران در استان دارند - و چه در قالبهاى رسمى نباشد؛ مثل خدمت به دين مردم، خدمت به فرهنگ مردم، خدمت به پيشرفت علمى مردم، خدمت به تقسيم و توزيع درست ارزاق بين مردم، برآوردن حوائج گوناگون، به هر شكلى كه باشد. بنابراين نفس توفيق خدمتگزارى، يك نعمت است؛ اين نعمت را بايد شكرگزارى كرد.
 بنده از صميم قلب و از بن دندان اين را عرض ميكنم كه حقيقتاً خدمتگزار مردم بودن، افتخار است؛ نه به عنوان يك شعار. بزرگان اهل معرفت ما به شاگردان خود، به دستپروردگان خود هميشه سفارش ميكردند كه در كنار ذكر و عبادت و خشوع و توسل و تذكر، به مردم خدمت كنند؛ گاهى اين را ترجيح ميدادند بر عبادات فردى؛ اين مقرِب الى‌الله است. شما يك كار خوب كه به نفع يك نفر انجام ميدهيد، اين حسنه است؛ اين شما را به خدا نزديك ميكند؛ اين براى شما ثواب و اجر الهى و اخروى دارد؛ چه برسد به اينكه اين خدمت شما، براى مجموعه‌هاى متعدد مردم، براى گروه مردم، براى اهل يك استان، اهل يك شهر، اهل يك بخش باشد. بنابراين اصل قضيه اين است كه ما اگر چنانچه توفيق خدمتگزارى پيدا كرديم، اين را شكر بگزاريم؛ شاكر خداى متعال باشيم؛ اين را نعمتى از طرف الهى بدانيم.
 نتيجه‌ى اين نعمت دانستن اين است كه براى اين خدمتگزارى، منت بر سر كسى نگذاريم؛ اين درجه‌ى اوّلش است. خداى متعال به ما توفيق داده؛ اين توفيق، لطف الهى است؛ شكر لازم دارد. پس اگر ما توانستيم خدمتگزارى كنيم، بايد بدون منت باشد. اين يك نكته است.
 يك نكته‌ى ديگر اين است كه در خدمتگزارى بايد هيچگونه تمايزى قائل نشد. مسئوليت در هر بخشى از بخشها عبارت است از خدمت به آحاد مردم. اين دوست ماست، اين بيگانه‌ى از ماست، اين دشمن ماست، اين گرايش سياسى‌اش اين است، گرايش دينى‌اش اين است؛ اينها هيچ تأثيرى ندارد. خدمت بايد عمومى باشد، براى همه باشد؛ آن وقت اين تأثير ميگذارد در عمل كسانى كه در مجموعه‌هاى بزرگ مشغول خدمتگزارى هستند؛ مثل يك استان، يا مثل يك شهرستان. بخشهاى مختلف شهرستانها، جورواجور انسانهائى را در خود جاى داده‌اند؛ لذا نگاه نسبت به همه بايد يكسان باشد. خدمت مال همه است، متعلق به همه است، ما هم بايد امانتدارى كنيم؛ آنچه را كه در اختيار ماست، در اختيار همه قرار بدهيم.
 يك نكته‌ى ديگر، مسئله‌ى همت بلند در خدمت‌رسانى است. اين استان، همان طور كه دوستان گفتند - بنده هم در گزارشها همين را يافته‌ام - از لحاظ پيشرفت مادى، جزو استانهاى رديفهاى پائين است. يك مقدار به خاطر اين است كه استان، جديدالولاده است؛ شايد عوامل ديگرى هم وجود داشته است. بايد مسئولين اين استان همت را بر اين بگمارند كه رتبه‌ى استان را از لحاظ پيشرفت و دست يافتن به شاخصهاى مهم حياتى، در طول مدت معينى بالا ببرند؛ مثلاً به ده استانِ اول كشور برسانند. وقتى همت ما اين بود - كه اين، همت مضاعف است - طبعاً كار مضاعف هم ميطلبد. كار مضاعف فقط به معناى حجم كار نيست؛ بلكه به معناى كيفيت كار است، بيشتر از آنچه كه مربوط به كميت و حجم باشد؛ يعنى كار دقيق، كار كارشناسى شده، كار همراه با مشورت، كار مستمر و پيگير، كار تدوين شده و برنامه‌ريزى شده؛ كه اگر مسئولين جابه‌جا هم شدند، كار متوقف نشود. اين خبر خوبى بود كه گفتند سند توسعه‌ى استان را تدوين كرده‌ايم؛ اين بسيار خوب است. وقتى سند تدوين شد، ديگر جابه‌جائى مسئولان و مديران، تأثير زيادى نخواهد گذاشت؛ كار ادامه پيدا ميكند. مهم اين است كه نقشه‌ى راه معلوم باشد.
 خب، اينكه ما گفتيم اين استان به سطح ده استانِ اول كشور برسد، آيا عملى است؟ آنچه كه انسان از ظرفيتهاى اين استان مى‌يابد، بله، كاملاً عملى است. ظرفيتهاى بسيار خوبى در اين استان وجود دارد؛ يكى از ظرفيتهاى مهم، ظرفيت نيروى انسانى است؛ كه من، هم در ديدار جوانان، دانشگاهيان، دانش‌آموزان، معلمان و اساتيد - در ديدارهاى گوناگون - در گزارشهائى كه اين دوستان ارائه ميكردند، اين را بالحس و بالعيان دريافتم، و هم در مجموع گزارشهاى ما بود. نيروى انسانىِ قابل بحمدالله در اين استان وجود دارد؛ اين ظرفيت اصلى است؛ علاوه بر ظرفيتهاى طبيعى و مسائل مربوط به زمين و اقليم و موقعيت جغرافيائى و ساير مسائلى كه در پيشرفت استان تأثير دارد. بنابراين ظرفيت وجود دارد؛ ميشود اين استان را واقعاً پيش برد، بالا برد، زندگى مردم را آباد كرد.
 اين مردم هم حقيقتاً مردم شايسته‌ى خدمتگزارى هستند؛ با اين ايمان، با اين صداقت، با اين حضور برجسته در عرصه‌هاى مختلف، و با حضور در منطقه‌ى مرزى، منطقه‌ى حساس جغرافيائى. حقيقتاً شايسته است كه به مردم عزيز اين منطقه، خدمات برجسته‌اى ارائه شود و استان پيشرفت كند.
 دوستانى كه اينجا صحبت كردند، روى دو سه مطلب تكيه كردند؛ من هم همينها را در نظر داشتم و يادداشت كردم، كه حالا روى آنها تكيه ميكنم. اين شرحى كه آقاى استاندار محترم بيان كردند، شرح كاملى بود؛ مجموعه‌ى كاملى از فعاليتهاست. واقعاً اگر در يك مقطع زمانى معين و مشخص، اين حجم عظيم كار تحقق پيدا كند، حقيقتاً چهره‌ى استان و عمق استان تغيير پيدا خواهد كرد - در اين شكى نيست - مهم اين است كه دنبالگيرى شود تا به تحقق برسد.
 يك نكته‌ى مهم ديگر اين است كه اين فعاليتها اولويت‌بندى شود. ما ظرفيتهاى كشور، امكانات اعتبارى و بودجه‌اى، توانائى‌هائى كه دولت ميتواند در اختيار بخشهاى گوناگون بگذارد، اينها را ملاحظه كنيم. مسئله‌ى زودبازده بودن طرحهاى گوناگون را هم ملاحظه كنيم. بعضى طرحها طرحهاى مفيد و لازمى است، اما در دسترس نيست؛ بعضى‌ها در دسترس است، نزديك است. اينها همه تعيين كننده‌ى اولويت است.
 اولويتها را رعايت كنيم، بر اساس اولويتها كار پيش برود. به نظر بنده يكى از اولويتها مسئله‌ى كشاورزى است، كه در اظهارات دوستان هم مكرر همين معنا تكرار شد. در اينجا، هم استعداد كشاورزى وجود دارد، هم ذهنها و مغزهاى مناسبى براى پيشبرد كشاورزى وجود دارد - كه اشاره شد به تحقيقات كشاورزى؛ در يكى از جلسات ديگر هم راجع به يك حركت جديدى در مورد آبيارى كه در كار كشاورزى مفيد است، مطالبى گفته شد - پس آمادگى‌هاى فراوانى وجود دارد؛ زمين هست، آب هست، امكانات انسانى هست، آب و هواى مناسب هست؛ و عمده‌ى درآمد اين مردم در طول سال، از كشاورزى و دامدارى بوده است.
 البته خشكسالى‌هاى پى‌درپى، متوالى و مستمر ضربه زده؛ در اين شكى نيست. آنطورى هم كه بعضى به من گزارش كردند، يكى از چيزهائى كه به كشاورزى استان و پيشرفت كشاورزى ضربه زده و مشكل به وجود آورده، كوچك شدن منابع درآمدىِ زمينى است؛ يعنى زمينها تقسيم شده؛ زمينهاى كوچك، كوچك، كوچك. يكى از طرحهاى مهمى كه از دولتهاى قبل مورد نظر بود و بنده رويش تأكيد ميكردم، اين است كه بتوانند اين منابع زمينىِ كشاورزى را يكپارچه‌سازى كنند، تا اين كمك كند به اين كه كشاورزى بشود صنعتى؛ كشاورزى مدرن، كشاورزى با آلات پيشرفته؛ اين يكى از چيزهاى مهم است. اين ضربه‌ها به كشاورزى وارد شده. عوامل گوناگون ديگرى هم بوده است.
 كشاورزى را بايد در درجه‌ى اول اهميت قرار داد؛ نه به معناى اينكه از صنعت استان فراموش كنيم؛ نه، استان صنايعى هم دارد كه اينها با رسيدگى و توجه و اهتمام ميتواند اشتغال ايجاد كند، ميتواند سوددهى فراوانى براى استان به وجود بياورد؛ ليكن در مرتبه‌ى اول، مسئله‌ى كشاورزى است؛ كه اگر توانستيم كشاورزى را با شرائطى كه دارد، احياء كنيم، هم مسئله‌ى اشتغال حل ميشود، هم عوارض گوناگون بيكارى - اين حاشيه‌نشينى، اعتياد و امثال اينها - از بين خواهد رفت يا ريشه‌هاى آن تضعيف خواهد شد.
 براى مسئله‌ى اقتصاد، سه محور اصلى وجود دارد: يكى صنعتى كردن كشاورزى است؛ كشاورزى و باغدارى را صنعتى كنيم، مدرن كنيم. يكى مسئله‌ى صنايع تبديلى و تكميلى و سردخانه و اين چيزهاست. باغدارِ اينجا اگر در كنار دست خودش صنايع تبديلىِ مورد دسترس داشته باشد، وضعش بكلى تفاوت پيدا ميكند؛ سردخانه باشد، همين جور.
 البته ان‌شاءالله فردا مسئولين دولتى با ما جلسه خواهند داشت، حتماً خود آنها هم اينها را متوجه‌اند - غالباً در اين جلساتى كه هست، مى‌بينيم پيشنهادها و اظهارنظرها از سوى مسئولين دولتى انجام ميگيرد - ما هم ان‌شاءالله تأكيد خواهيم كرد؛ اين مسائل را آنجا بايد مطرح كرد. من عرض ميكنم، براى اينكه روشن شود افق پيشرفت استان، افق روشنى است. پس يكى اين مسئله‌ى صنايع تبديلى است، يكى هم ساختارسازى براى توزيع و بازرگانى است - كه در اظهارات يكى از آقايان هم بود - كيفيت بازرگانى محصولات و دادوستد اينها، تجارت داخلى‌شان، بعد مسئله‌ى صادرات و تجارت خارجى‌شان، اينها يك نظم عاقلانه و مدبرانه‌اى پيدا كند؛ اين به پيشرفت استان كمك خواهد كرد. بنابراين يكى از اولويتهاى استان، مسئله‌ى كشاورزى است، با اين ابعاد و حواشى گوناگون.
 يك مسئله‌ى ديگر كه در گزارشهائى كه قبل از سفر به دستم رسيد و با دقت مطالعه كردم و توجه بنده را جلب كرد، بعد هم ديدم در اظهارات مسئولين و دوستان و نخبگان استان هم تكرار ميشود، مسئله‌ى گردشگرى در اين استان است. جاذبه‌هاى گردشگرى در اين استان زياد است؛ هم جاذبه‌هاى طبيعى، هم جاذبه‌هاى تاريخى؛ هم منطقه‌ى زيبا و طبيعت زيباى اينجا، هم چيزهاى تاريخى‌اى كه وجود دارد. آنطور كه به من گزارش كردند - من كه حالا معمولاً توفيق ديدن اين چيزها را ندارم - قلعه‌اى كه نزديك اسفراين است، شبيه بناى معروف ارگ بم است كه از خارج براى بازديد آن مى‌آمدند. چرا اينجا كسى نمى‌آيد؟ چرا معرفى نشده؟ چرا نميشناسند؟ در حالى كه اينجا در دسترس‌تر است. اينجا شما از اين مسير، در هر سال ميليونها عبوركننده داريد - حالا آمارها مختلف است؛ بعضى ميگويند بيست ميليون، بعضى ميگويند پانزده ميليون - كه زائرين مشهد از اينجا عبور ميكنند. خب، اگر چنانچه وسائلى فراهم شود، نه همه‌ى اينها، بلكه بخشى از اينها، يك روز در اين استان توقف كنند، ببينيد چه تأثير عظيمى بر وضعيت استان خواهد گذاشت. اينجور نيست كه شما بخواهيد مسافر و گردشگر را از مركز شهر يا از گوشه و كنار كشور بكشانيد به يك نقطه‌ى دوردست. اينجا دوردست نيست؛ اينجا در معرض عبور و مرور كاروانهاى زيارتى است؛ مردم دارند ميروند، مى‌آيند. يك روز، يك شبانه‌روز، نه همه‌ى اين مسافرين، بعضى از اينها، در اين شهر بمانند و بروند از مراكز طبيعى اينجا، از همين مراكز تاريخى اينجا بازديد كنند. شما ببينيد چه تحولى در كسب و كار و زندگىِ اينجا به وجود خواهد آمد. بنابراين، اين هم يك اولويت است.
 مسئله‌ى تحقيقات هم كه اينجا اشاره كردند، درست است؛ حقيقتاً يك اولويت است. بازده كار تحقيقاتى و پژوهشى به چشم نمى‌آيد، اما بازده آن حقيقتاً از قبيل همان چيزى است كه در قرآن كريم به آن اشاره شده است: «انبتت سبع سنابل فى كلّ سنبلة مئة حبّة»؛(1) يك دانه‌اى است كه وقتى شما كاشتيد، هفتصد برابر به شما عوض خواهد داد. كار تحقيقات، اينجور است. وقتى شما بذر سالم را، يا شيوه‌ى خوب كشاورزى را تحقيق ميكنيد، يا در زمينه‌ى يك ماده‌ى مؤثر در امر صنعت يا كشاورزى يا خدمات و غيره تحقيق ميكنيد، اين موجب ميشود كه ناگهان يك سود بزرگ و همگانى براى كشور، بعد از مدتى صبر و تحمل، به دست آيد. اين هم يقيناً جزو اولويتهاست. بنابراين كار زياد است، زمينه‌ى كار زياد است، اين مردم هم خوبند.
 امروز كشور نياز به كار و تلاش دارد؛ عزيزان من! مسئولان بخشهاى مختلف! برگزيدگان قشرها! اين را بايد به مجموعه‌ى آحادى كه از شما حرف‌شنوى دارند، يا تحت مديريت شما دارند تلاش ميكنند، هم به زبان، هم به عمل، منتقل كنيد: كشور احتياج به كار دارد. بايد كار كنيم، بايد سخت كار كنيم؛ كار برنامه‌ريزى شده، كار منظم و مرتب، كار خوب.
 هر وقتى كه ما يك احساس ضعفى بكنيم، دشمنان سوگندخورده‌ى ما روحيه ميگيرند؛ همچنان كه هر وقت ما يك حركت مؤثرى را در سطح كشور مشاهده ميكنيم براى حركت دادن مردم و تشجيع مردم و بصيرت‌افزائى مردم، فوراً مى‌بينيم يك تلاشى از سوى دشمن براى خنثى كردن اين به وجود مى‌آيد. كسانى كه مسائل بين‌المللى را، مسائل سياسى را، مسائل خبرى را، برخوردهاى گوناگون بين‌المللى را رصد ميكنند، اين را بخوبى دريافت ميكنند. هر وقت در كشور كار مهمى انجام ميگيرد - مثلاً فرض كنيد يك راهپيمائى بزرگ، يك انتخابات بزرگ، يك موفقيت بزرگ علمى و صنعتى، يك اقدام مهم و مؤثر در دولت - فوراً آنها سعى ميكنند اين كار را تحت‌الشعاع قرار دهند؛ يك جورى مسئله‌سازى كنند. همچنين اگر يك وقتى ما اظهار ضعف كنيم، اظهار خستگى كنيم، ملاحظه ميكنيد فوراً عكس‌العملش در دنيا اين است: مخالفين نظام اسلامى و مخالفين اسلام روحيه ميگيرند، احساس شعف ميكنند؛ كأنه تازه‌نفس ميخواهند حمله كنند. بايد به اينها توجه داشت. اين به ما مى‌آموزد كه اولاً كار و تلاش را هرگز از دست ندهيم؛ ثانياً سعى كنيم روحيه‌ى كار، روحيه‌ى تلاش، روحيه‌ى اميد را در همه‌ى كسانى كه از ما ميشنوند، در حوزه‌ى كار ما هستند، تقويت كنيم، تزريق كنيم؛ اين وظيفه است. هر سخنى كه نشان‌دهنده‌ى يأس و خستگى و افسردگى و ملالت و اختلاف باشد، بلاشك به ضرر مصالح كشور است، به ضرر پيشرفت كشور است، به ضرر عزت ملى است.
 در مقابله‌ى با دشمنان، دست ما پر است. توانائى‌هاى ما بالاست؛ نه به عنوان يك ادعا - نميخواهيم رجز بخوانيم - بلكه اينها واقعيت دارد. مهمترين شاهد واقعيت اين است كه سى و سه سال است كه مرتب دارند تيشه ميزنند، سنگ ميزنند، ضربه ميزنند؛ اگر ما ضعيف بوديم، خب اين درخت بايد تا حالا خشك شده بود، بايد تا حالا ساقط شده بود؛ چرا ده برابر رشد كرده است؟ چرا «تؤتى اكلها كلّ حين باذن ربّها»(2) شده است؟
 امروز كشور در مقايسه با ده سال پيش، با بيست سال پيش، از لحاظ جايگاه علمى، جايگاه صنعتى، جايگاه اجتماعى، روحيه‌ى مردم، بسيار پيشرفته‌تر است؛ استحكام نظام، بسيار بيشتر است. خب، اين دليلِ چيست؟ اين دليلِ اين است كه يك نيروى درونىِ سازنده‌ىِ حقيقى در اين كشور وجود دارد كه اين بر همه‌ى ترفندها و توطئه‌ها و مشكل‌تراشى‌هاى دشمن غلبه پيدا ميكند؛ اين امر واضحى است. پس دست ما پر است، پس ما توانائى داريم. ما ميتوانيم به دست خودمان، اين توانائى را از بين ببريم. اگر روحيه‌ها را تضعيف كنيم، اگر اميدها را كم كنيم، اگر فرصتها را ضايع كنيم، اگر افق را به نظر جوانان خودمان - كه اميدهاى ما هستند - تيره و تار جلوه دهيم، ما به دست خودمان، خودمان را تضعيف كرده‌ايم. نبايد اين كار را بكنيم؛ اين دست ماست. همه مسئولند؛ منتها مديران، مسئولان بخشهاى گوناگون دولتى، مسئوليت بيشترى دارند.
 خوشبختانه كشور در ادبياتِ برخورد با دنياى زورگوى مستكبر و غربى هم پيشرفتهاى خوبى داشته است. امروز مسئولين كشور ما در پشت ميز مذاكرات گوناگون، در تريبونهاى گوناگون، وقتى حرف ميزنند، حرفهاى پخته، جامع، جالب و درست زده ميشود. يكى از بخشهاى درگيرى و ميدانها و عرصه‌هاى پيكار، عرصه‌ى حرف‌زدن‌هاى بين‌المللى است. اغلب رسانه‌هاى اروپائى، رسانه‌هاى صهيونيستى است؛ اين را شايد بدانيد، و بدانيد. اغلب اين رسانه‌هائى كه اسمشان را در دنيا ميشنويم، سرمايه‌داران صهيونيست از سالها پيش به فكر بودند، اين رسانه‌ها را در اختيار گرفتند؛ خبرسازى ميكنند، جهت‌سازى ميكنند. خود همين رسانه‌ها به سياستمدارها هم تلقين ميكنند كه چه بگويند. مسئله‌ى مهم اين است. حالا سياستمداران غربى هرچه خودشان خباثت و ملعنت دارند، به جاى خود؛ اين خبرسازى‌ها را هم به آنها تلقين ميكنند. يكى از حرفهاى رائج اين است: ما بر ايران فشار وارد مى‌آوريم تا ايران به پاى ميز مذاكره برگردد. كدام ميز مذاكره؟ كِى ايران مذاكرات در مورد مسائل گوناگون جهانى را، از جمله مسئله‌ى هسته‌اى را ترك كرده بوده كه حالا برگردد؟! اين يك تقلب و خدعه‌ى تبليغاتى است. ما تلاش ميكنيم كه ايران به ميز مذاكره برگردد! اين، خدعه و تقلب تبليغاتى است. همين را در دنيا هى تكرار ميكنند، هى ميگويند، هى ميگويند. اين تعبيرات اينقدر تكرار ميشود كه به نظرم خود سياستمداران غربى هم باورشان مى‌آيد كه واقعيت اين است؛ در حالى كه آن كسى كه اين شكل را، اين جمله‌بندى را، اين فرمول مطلب را اختراع ميكند، مقصود ديگرى دارد. او از ايران نميخواهد كه به ميز مذاكره برگردد؛ او ميخواهد ايران هنگام مذاكره، در مقابل زورگوئى‌هاى غربى تسليم شود. خب، جواب از طرف ايران اين است كه نخير؛ شماها كوچكتر از آن هستيد كه بتوانيد يك ملت انقلابىِ مبارزِ بصيرِ آگاه را در مقابل خواسته‌ها و مطامعِ خودتان به زانو دربياوريد. مشكل زورگوهاى سياسى غرب اين نيست كه ايران بر سر قضيه‌ى هسته‌اى يا قضاياى ديگر مذاكره نميكند؛ نه، مشكل آنها اين است كه ايران زير بار حرف آنها نميرود. و البته اين مشكل باقى خواهد ماند؛ معلوم است.
 بامزه اينجاست كه اروپائى‌ها امروز با لحن قرن نوزدهم حرف ميزنند! آن روزى كه كشتى انگليسى مى‌آمد در خليج فارس، از داخل كشتى، فرمانده انگليسى به شيوخ خليج فارس پيغام ميداد كه فلان كار را بكنيد، فلان كار را نكنيد؛ آنها هم مثل نوكر خم ميشدند، ميگفتند چشم! اروپائى‌ها خيال ميكنند امروز هم قرن نوزدهم است. حكومتهائى هم كه در كشور ما سر كار بودند، حكومتهاى باعرضه و باغيرتى نبودند كه بتوانند هويت و اصالت ملت ايران را در برخوردهاشان منعكس كنند؛ تأثيرپذيرى داشتند، سايش داشتند. آنها ميتوانستند در سياست اينها، در فرهنگ اينها اثرگذارى كنند؛ اينها را در باطن، مغلوب خودشان كنند. ببينيد، يك شخصيت، يك نفر انسان و يك ملت - فرقى نميكند - آن وقتى در عرصه‌ى ظاهر مغلوب ميشود كه در باطنِ نفس خودش مغلوب شده باشد. آنها چون مهاجم بودند، اين طرف هم دنياپرست بود، ماده‌پرست بود، دنبال سلطنت خودش بود، دنبال رياست خودش بود، دنبال پول خودش بود، دنبال ملك و تجارت خودش بود - دنبال آرمانهاى بلند نبود؛ دنبال همين خواسته‌هاى حقير بشرى بود - لذا او بر اين غلبه ميكرد. امروز هم خيال ميكنند آنجورى است.
 امروز مسئله، مسئله‌ى سخن نوئى است كه جمهورى اسلامى در دنيا مطرح كرده و مستكبرين عالم را دستپاچه كرده. امروز مستكبرين عالم در موضع كسانى نيستند كه بخواهند با زبان مهاجم با انقلاب اسلامى حرف بزنند. امروز انقلاب اسلامى توانسته است فكر خود را در دنيا منتشر كند. على‌رغم همه‌ى سانسورهائى كه آنها كردند، على‌رغم فشارهائى كه وارد كردند، امروز اين فكر، فكرى است كه رائج شده. فكر مردم‌سالارى دينى، فكر حاكميت معنويت و حاكميت دين، فكر حضور مردم در عرصه‌ها، فكر مقابله‌ى در مقابل زورگوئى‌هاى قدرتهاى جهانى و بلوكهاى قدرتمند جهانى؛ اين فكرها امروز رائج شده. شما مى‌بينيد كه در دنيا اين فكرها رائج شده؛ حالا به اسم ايران نيست، نباشد؛ ما اصرار نداريم كه حتماً به اسم ايران باشد؛ اما هيچ كس هم در دنيا نيست كه تأثير انقلاب اسلامى و ايستادگى ملت ايران را در اين حوادث انكار كند. امروز مسئله اين است.
 بنابراين كار در مسير صحيحى است. ما احتياج داريم به اين كه تلاش كنيم، فعاليت كنيم، درست فكر كنيم، درست عمل كنيم، با هم متحد باشيم، فضا را فضاى تلاش و كار و اخلاص و معنويت و دورى از تظاهر و اينها قرار دهيم؛ امروز يك چنين ميدانى است. شما عزيزانى كه در بخشهاى مختلف مسئوليت داريد - از سطوح بالاى استان تا سطوح متوسط و سطوح گوناگون - هر كدام ميتوانيد نقش ايفاء كنيد. عرض كرديم؛ چه مسئوليتهاى رسمى و مقدر و مقرر در قانون باشد، و چه مسئوليتهاى اجتماعى؛ مثل روحانيون، مثل روشنفكران، مثل اساتيد، مثل دانشمندان، مثل فعالان گوناگون اجتماعى؛ كه اينها تأثيرگذارند، اينها مسئوليت دارند؛ ولو اينكه مسئوليت آنها يك اسم دولتى ندارد. همه‌ى ما مسئول هستيم. اميدواريم خداى متعال كمك كند كه ان‌شاءالله بتوانيم به وظائفمان عمل كنيم.
 من همه‌ى شما برادران و خواهران عزيز را به خدا ميسپارم. ان‌شاءالله توفيقات حق شامل حال همه‌ى شما باشد.
    والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌
 

1) بقره: 261
2) ابراهيم: 25

رهبر معظم:ماهم كه ميخواهيم انتخاب كنيم حقيقتاًبامعيارهائى كه معتقديم وبين همه‌ى ماهامشترك است،بسنجيم

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌

و الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين المكرّمين سيّما بقيّةالله فى الأرضين.
 جمع بسيجيان عزيز استان، با چهره‌ى نورانى بسيجى و دلهاى ان‌شاءالله نورانى‌تر، فضاى جلسه‌ى صميمى ما را نورانى كرده است. فضا، فضاى معنويت و صميميت و محبت و خلوص، مثل همه‌ى مجموعه‌هاى بسيجى و فعاليتهاى بسيجى است.
 برنامه‌هائى كه اجرا شد، برنامه‌هاى بسيار خوبى بود. اين برنامه‌ى ورزش محلى يقيناً بر بسيارى از كارهاى تقليدى ترجيح دارد؛ ورزش پهلوانى است و سرشار از سنتهاى ايرانى و اسلامى است. اين نكات را بايد هميشه به ياد داشته باشيم كه آنچه متعلق به ما و مربوط به خود ماست، با عقايد ما، با ايمان ما آميخته است؛ آنچه وارداتى است، اگر بخواهيم شكل ايمانى و اسلامى و ايرانى به آن بدهيم، بايد اين عناصر را در آن تزريق كنيم. آنچه مربوط به خود ماست، به طور طبيعى پيكره‌ى آن، پيكره‌ى دينى و ايمانى است. جمع «حلقه‌هاى صالحين» هم اقدام بسيار خوبى است، كه نمايشى از آن در اينجا ارائه شد. سرودى هم كه اين برادران عزيزِ سرودخوان اجرا كردند، بسيار خوب بود؛ هم مضمون، هم اجرا بسيار خوب و جالب بود. البته توجه داريد، من هم تأكيد ميكنم؛ وقتى ميگوئيد «يا سيدى، يا مولا»، حتماً وجود مقدس امام زمان (سلام الله عليه) در نظر باشد.
 در مورد بسيج، سخنان زيادى گفته شده است. هرچه ما درباره‌ى بسيج نكته‌يابى كنيم و اين نكته‌ها را مورد مداقه و تأمل قرار دهيم، زياد نيست؛ همچنان كه در ميدان عمل، هرچه بر روى استحكام بسيج و عمق بخشيدن به ويژگى‌هاى متعلق به بسيج - كه مخصوص خود آن است - كار كنيم و تكيه كنيم، باز كار زائد انجام نداده‌ايم. چرا؟ چون كشور از حضور بسيجى در ميدانهاى مختلف، تجربه‌ى خوبى دارد؛ هم در دوران دفاع مقدس، هم پيش از آن، و هم بعد از آن تا امروز؛ كه حالا شرح آن را خود شما ميدانيد، شنيده‌ايد، بنده هم اشاره‌اى خواهم كرد. هر جا حضور بسيج و حركت بسيجى در هر ميدانى احساس شده است، ما پيشرفت داشته‌ايم؛ اين يك تجربه‌ى مهمى است. كشور در آينده مسائل مهمترى در پيش دارد - نميگويم مشكلات مهمتر - ممكن است مشكلات روزبه‌روز كاهش پيدا كند، اما مسائل مهمترى هست، كارهاى بزرگترى هست. ما كه نميخواهيم به عنوان يك ملت، دور خودمان حصار بكشيم؛ كه اگر اين كار را هم بكنيم، رشد متوقف نخواهد ماند؛ اما نگاه ما، نگاه وسيع است؛ در طول تاريخ و در عرض جهان، اين نگاه، گسترده است. ملتى با يك چنين آرمانهائى، با يك چنين همت بلندى، با يك چنين افق دورى، خيلى مسائل در پيش دارد. اين مسائل احتياج دارد به خصوصياتى كه در مجموعه‌ى بسيج هست. بنابراين راجع به بسيج هرچه گفته شود، مداقه شود، بر روى خصوصيات تكيه شود و تعمق شود، زيادى نيست.
 اولاً بسيج همزاد انقلاب است. شايد به يك معنا بشود گفت كه حضور بسيجى مردم، خود موجب پيروزى انقلاب شد، يا موجب پديد آمدن انقلاب شد. جوانهاى داوطلب، علاقه‌مند، قبل از انقلاب در همه جا - در همين شهر بجنورد كه بنده اطلاع دارم - در عرصه‌هائى وارد شدند، ايستادگى كردند، حضور مؤثر پيدا كردند. اين تلاشها در سرتاسر كشور جمع شد، شد حركت عظيم انقلابى ملت ايران. بنابراين به اين معنا، ولادت بسيج، قبل از ولادت انقلاب است؛ اما با پيروزى انقلاب، بسيج به شكل كنونى - كه خصوصيات منحصربه‌فرد اين پديده‌ى شگفت‌آور را عرض خواهم كرد - تولد يافت. بنابراين ميتوان بسيج را همزاد انقلاب معرفى كرد.
 خب، اين پديده، پديده‌ى بى‌نظيرى است. آيا ملتهاى ديگر، انقلابهاى ديگر، حضور مردمى نداشتند، كه شما ميگوئيد حضور بسيج يك پديده‌ى بى‌نظير است؟ چرا، در انقلابهاى ديگر، در حوادث بزرگى كه در كشورهاى جهان به وجود آمده است، توده‌ى مردم حضور داشتند؛ منتها با تفاوتهاى بسيار عميق و تأثيرگذارى. اگر تاريخ را نگاه كنيد، مى‌بينيد دو انقلاب در اين دو سه قرن اخير در حد انقلاب ما در دنيا معروف است؛ يكى انقلاب كبير فرانسه است، يكى انقلاب كمونيستى در شوروى است. در هر دوى اينها مردم بودند، اما حضور مردم در آن انقلابها - كه پرحجم و انبوه هم بود - با حضور بسيجى در انقلاب ما متفاوت است. من حالا اندكى از خصوصيات حضور بسيجى را عرض ميكنم.
 اولاً اين مجموعه‌ى عمومىِ مردمى از اول داراى سازماندهى بود؛ اين يك خصوصيت منحصربه‌فرد است. اين سازماندهى كمك كرد به اين كه اين حركت عظيم مردمى راه خودش را گم نكند. وقتى سازماندهى بود، يعنى هدايت در آن هست، بصيرت در آن هست، تمركز در تصميم‌گيرى هست، اراده‌ى مردم هست؛ اما از تندروى، از زياده‌روى، از كجروى، از خطاهاى فاحش، جلوگيرى ميكند.
 مهمتر از اين، خصوصيت ايمان و برخاستن از احساس تكليف شرعى بود. يك وقت احساسات محض، يك انسانى را، يك جمع انسانى را، يك جمعيتى را به يك سوئى حركت ميدهد؛ اين ممكن است، در خيلى جاها هست. اين آدمى كه با احساسات حركت ميكند، هدايت او، زمام و مهار نفس او و حركت او، به دست يك عامل معنوى و درونى و قلبى نيست؛ خيلى اوقات از حد تجاوز ميكند؛ آنجائى كه نبايد دست به كشتار بزند، دست به كشتار ميزند؛ آنجائى كه نبايد ظلم كند، ظلم ميكند. لذا شما ببينيد در همين انقلابهائى كه من اسم آوردم، آنچه كه تاريخ ثبت كرده است - تاريخ خودشان، نه اينكه ما بگوئيم - سرشار و لبريز است از همين خطاها و انحرافها و اشتباه‌ها و تقابلها؛ يك گروه در مقابل يك گروه ديگر قرار ميگرفتند. بله، در انسان مؤمن هم احساسات وجود دارد؛ ما كه بدون احساسات حركت نميكنيم؛ احساس داريم، احساس عاطفى داريم، احساس خشم داريم؛ ليكن اين احساس با ايمان ما كنترل ميشود. جوان بسيجى در برخورد با عنصر منافق، چون اين منافق زن است و نامحرم است، حتّى جان خود را از دست ميدهد، براى اينكه به بدن اين زن مشكوك دست نزند. اينها وجود دارد؛ اين جزو حوادثى است كه مكرر اتفاق افتاده است. دقت نظر بسيجى در مچگيرى از منافق، در موارد زيادى تحقق پيدا ميكند. در بعضى از اين موارد، طرف مثلاً زن است؛ اين جوان بسيجى حاضر نيست از حدود ايمانى تخطى كند. ببينيد، اين حضور ايمان را در اين انسان بسيجى نشان ميدهد؛ اين خيلى مهم است. بله، يك جا به شهيدشدن چهار تا بسيجى مى‌انجامد؛ اما در نگاه كلى وقتى نگاه ميكنيم، اين خيلى معناى متعالى و مهمى را به ما منعكس ميكند. بنابراين حركت عمومى و توده‌اى و سازماندهى‌شده‌ى مردم، با هدايت ايمان، با دخالت ايمان پيش ميرود؛ اين از خصوصيات بسيج است.
 يك خصوصيت ديگر اين است كه همه‌ى قشرها در بسيج حضور دارند؛ شهرى هست، روستائى هست، جوانِ نوخاسته‌ى نوسال هست، پيرمرد كهنسال هم هست. چقدر در جنگ، راديوهاى خارجى و مبلّغين معاند و مغرض گفتند كه جمهورى اسلامى بچه‌هاى نابالغ را به جنگ ميفرستد. بله، بچه‌هاى نابالغ ميرفتند، اما كسى آنها را به جنگ نميفرستاد. آنها مى‌آمدند با گريه، با زارى، با دست بردن در شناسنامه، با رضايت‌گرفتن از پدر و مادر به زور گريه، با قاطى‌شدن بين رزمندگان، خودشان را به جبهه ميرساندند. اينها واقعيت است. پير و جوان، تحصيلكرده و غيرتحصيلكرده در بسيج حضور دارند. در اينجا روشنفكرها يك كنارى نايستادند. در بعضى از اين اجتماعات بزرگى كه در اين انقلابها وجود دارد، گروه روشنفكران قاطى مردم نميشوند. من يك وقتى از يك نمايشنامه‌ى روشنفكرى نقل كردم كه آقائى از بالاى ايوان به حركت مردم نگاه ميكند، اما خودش وارد نميشود، قاطى نميشود. اينجا نخير؛ اينجا كارگر بود، كشاورز بود، دانشجو بود، دانش‌آموز بود، پزشك بود، نويسنده‌ى مبرّز بود، شاعر برجسته بود، متخصص بود، مخترع بود و هست؛ همه وارد بسيج. شما برويد تشكيلات بسيج را نگاه كنيد، در شهر خودتان هم نگاه كنيد؛ همه جا همين جور است. اينجا ديروز يك جوان مخترعى آمده، خودش را جزو بسيج مخترعين معرفى ميكند. اينها در دنيا نظير ندارد. بسيج مخترعين، بسيج اساتيد دانشگاه، بسيج نويسندگان، بسيج شاعران. گروههاى روشنفكرى، با قواره‌هاى مختلف، در اين مجموعه‌ى عظيم و پرراز و رمزى كه ما اسمش را «بسيج» گذاشتيم، حضور دارند. جوان هم هست، پير هم هست، زن هم هست، مرد هم هست، متخصص كارهاى صنعتى هم هست، متخصص كارهاى روان‌شناسى هم هست؛ همه جور انسانى در اين مجموعه حضور دارند.
 خصوصيت ديگر، پابه‌ركاب بودن است. خب، عزيز من! سى و سه سال از انقلاب ميگذرد. حضور توده‌اى در انقلابهاى گوناگون، يك ماه بود، دو ماه بود، حداكثر يك سال بود؛ بعد تمام شد. اينجا هم كسانى كه ميخواستند زندگى را و جمهورى اسلامى را از روى دستورالعمل‌هاى غربى تنظيم كنند و ترتيب بدهند، همين سفارش را ميكردند. اوائل انقلاب سفارش ميكردند كه خيلى خوب، انقلاب تمام شد، مردم بروند خانه‌هاشان. در انقلابهاى ديگر، مردم رفتند خانه‌هاشان؛ اما سى و سه سال از انقلاب ميگذرد، بسيج در صحنه است، در عرصه است، پابه‌ركاب است. آن نسلى كه آن روز وارد بسيج بودند، امروز افراد ميانسال و مسنّى شده‌اند، محاسنهاشان سفيد شده؛ نوه دارند، عروس دارند، داماد دارند؛ اما بسيجى‌اند. آنها پير شدند، اما آيا چهره‌ى بسيج پير شد؟ ابدا. چهره‌ى بسيج، چهره‌ى جوانى است. اين معنايش چيست؟ اين معنايش اين است كه نسلهاى نوظهور و پى‌درپى، اين حضور مردمى را از دست نداده‌اند، فراموش نكرده‌اند. آن روز يك عده‌اى ميگفتند خيلى خوب، جوان است، اهل هيجان است، جنگ هم يك حادثه‌ى پرهيجان است؛ اين ميكشد طرف جنگ، به خاطر هيجان. امروز كه جنگ نيست، امروز كه هيجان جنگ نيست؛ چرا جوان به ميدان مى‌آيد؟ اينها مسائل بسيج است. ببينيد، اينها آن نكات ريزى است كه ما وقتى مجموع اين نكات را كنار هم ميگذاريم، به اين نتيجه ميرسيم كه بسيج يك پديده‌ى شگفت‌آور و رمزآلود و رازآلود و استثنائىِ نظام جمهورى اسلامى است. اين مجموعه خيلى گره‌ها را باز كرده است، در خيلى صحنه‌ها حضور داشته است، حضور او اثرگذار و تعيين‌كننده بوده است. پس ما در آينده هم به اين حضور احتياج داريم.
 كسانى كه اهل تأمل و تدبرند، حدس بزنند كه چرا در شعارهاى كسانى كه حرف و نفس و حركت خودشان را از راديوى اسرائيل ميگيرند، در درجه‌ى اول، شعار بر ضد بسيج است؟ آيا خودشان ميفهمند كه چرا شعار بر ضد بسيج ميدهند، يا نميفهمند؟ اين را من نميتوانم قضاوت كنم. اما اين، حقيقت كار است. اين كليد طلائىِ حل بسيارى از مشكلات آينده، مورد بغض و عداوت آن كسانى است كه نميخواهند آينده، آينده‌ى خوبى و سرافرازى و موفقيت‌آميزى براى نظام جمهورى اسلامى باشد؛ لذا ميخواهند اين كليد طلائى را بشكنند؛ لااقل در چشم من و شما آن را كوچك كنند. البته نخواهند توانست و معلوم است. خب، اين درباره‌ى خصوصيات بسيج. در اين زمينه خيلى حرف هست. عرض كردم؛ هرچه مداقّه كنيم، نكته‌يابى كنيم، در اين نكات تأمل كنيم و آنها را گسترش دهيم تا فكر و فرهنگ جامعه شود، زيادى نيست. مداقه در مورد بسيج - اين پديده‌ى عجيبى كه خداى متعال به نظام جمهورى اسلامى هديه كرده است - مسئله‌ى مهمى است.
 خب، شما جزو بسيجيد. همه بايد افتخار كنند كه جزو مجموعه‌ى بسيجى باشند. كسى كه وارد اين مجموعه ميشود، صلاحيتهائى دارد؛ اين صلاحيتها را نشان داده است، وارد بسيج شده است؛ اين صلاحيتها را بايد حفظ كنيد. آنچه كه من به شما عرض ميكنم - كه شما فرزندان من هستيد، شما جوانان من هستيد - اين است كه اين خصوصيات را بايد حفظ كنيد؛ نه فقط حفظ كنيد، بلكه بايد اينها را تقويت كنيد.
 يكى از خصوصيات، خودسازى است. ما بايد خودمان را تربيت كنيم. منِ مسنِ پيرمرد هم احتياج دارم خودم را تربيت كنم، خودم را مهار كنم، خودم را حفظ كنم. حركت در جوان سريع‌تر، تصميم‌گيرى سريع‌تر، اقدام سريع‌تر است؛ بنابراين مراقبت و محافظت و خودسازى هم بسيار حساس‌تر است. خودسازى، كار سهل و ممتنعى است؛ هم آسان است، هم سخت است. اگر در محيطى قرار بگيريم كه مناسب باشد، مساعد باشد، ميشود آسان. شما مثلاً اهل توجه‌ايد، اهل دعا و اهل تضرع و اهل گريه هستيد. گاهى انسان در يك محيطى قرار ميگيرد كه محيط، محيط تضرع و گريه و توجه است؛ همه‌ى دلها به سوى خداست، همه‌ى اشكها جارى است؛ اينجا حالت تضرع براى انسان آسانتر دست ميدهد. اين، محيط مساعد است. محيط مساعد، خودسازى را آسان ميكند. يكى از محيطهاى مساعد، خود مجموعه‌ى حالات دفاع مقدس بود؛ اما محيط مساعد، خود بسيج است. شما كه در اين مجموعه هستيد، در واقع در يك فضاى مساعدى براى خودسازى هستيد. تقوا، خويشتندارى، دورى از گناه، انجام فرائض، نماز خواندن به صورت فرصتى براى انس با خداى متعال، توجه به معانى نماز، حضور قلب، تمركز در حال نماز؛ اينها ابزارهاى خودسازى است. وقتى شما در محيط مساعد قرار ميگيريد، اين ابزارهاى خودسازى بهتر به شما كمك ميكند، بيشتر به شما كمك ميكند. وقتى اينجور شد، توانائى روحى شما بيشتر ميشود؛ هم استقامت شما، ايستادگى شما، صبر شما، توكل شما، هم ابتكار و جوشش درونى شما؛ اينها همه با هم است. ما وقتى وارد يك ميدانى نشده‌ايم، احساس خوف ميكنيم، هراس داريم؛ استعدادى هم اگر در ما هست، سرپوشيده باقى ميماند؛ اما وقتى اين هراس را شكستيد، خطر كرديد و وارد ميدان شديد، اين استعدادها هم شروع ميكند به سر بر آوردن؛ اينجورى ميشود كه ناممكن‌ها ممكن ميشود. همين طور كه سردار نقدى الان اينجا گفتند، يك جوان دانشجوى كم‌سال با يك مجموعه‌ى معدودى كه خودش اسم آن را گذاشته تيپ - صد نفر آدم يك تيپند؟! صد و پنجاه نفر آدم يك تيپند؟! او خودش ميگويد تيپ! - ميرود به غرب كشور يا جنوب، با اين تيپ مؤمن و مخلص، در مقابل جبهه‌ى دشمن با يك واحد رزمىِ مجهز و يك فرماندهىِ سابقه‌دار ميجنگد. اين ابزارى ندارد، جز همين ابزارهاى ابتدائى، اما او به برترين ابزارها مجهز است؛ اين تجربه‌ى فرماندهى ندارد، اما او به قدر عمر اين، فرماندهى كرده. اينها در مقابل هم قرار ميگيرند، اين بر او غلبه پيدا ميكند؛ تانك او را مصادره ميكند، امكانات او را مصادره ميكند، پيروز برميگردد. اين با خودسازى به وجود مى‌آيد. بدون خودسازى نميشود وارد اين ميدانها شد.
 بعضى‌ها ميترسيدند. بعضى‌ها از پيش قضاوت ميكردند كه نميشود - اصلاً ميگفتند نميشود - هرجا هم حضور بسيجى بود، مخالفت ميكردند. من ميديدم مردان مؤمنِ باصلاحيتِ ارتشِ منظمِ آن روز ما استقبال ميكنند از اين كه مجموعه‌ى بسيج با آنها و همراه آنها باشد؛ اين را من خودم در دوران جنگ مكرر ديدم؛ در پادگان ابوذر، در جنوب، در شمال غرب. خود فرمانده ارتشى اصرار داشت كه مجموعه‌ى بسيجى با او همراه باشند؛ دوست ميداشت، استقبال ميكرد؛ اينجا در تهران يك عده‌اى نشسته بودند، نق ميزدند كه آقا چرا اينها وارد شدند؟ چرا بدون اجازه رفتند؟ چرا فلان اقدام را كردند؟ از حضور بسيجى ناراحت بودند. چون اميد نداشتند، مأيوس بودند، ميگفتند نميشود كارى كرد؛ اما وقتى كه وارد شدند، ديدند اين ورود، اميدآفرين است؛ همه‌ى اين استعدادها را جوشش ميدهد.
 خود حضور بسيجى در عرصه‌ى نبرد، به او يك نورانيتى ميبخشد. معروف بود در دوران دفاع مقدس ميگفتند فلانى نور بالا ميزند، روشن است؛ يعنى بزودى شهيد خواهد شد. اين نورانيتِ حضور بسيجى بود؛ اين را من خودم مشاهده كردم؛ نه يك بار و دو بار. يك موردى كه مربوط به همين استان شماست، بد نيست عرض كنم. يك سرگرد ارتشى كه بعد ما فهميديم ايشان اهل آشخانه است - سرگرد رستمى - به ميل خود، به صورت بسيجى آمده بود در مجموعه‌ى گروه شهيد چمران، آنجا فعاليت ميكرد. بنده مكرراً او را ميديدم؛ مى‌آمد، ميرفت. يك شبى با مرحوم چمران نشسته بوديم راجع به مسائل جبهه و كارهائى كه فردا داشتيم، صحبت ميكرديم؛ در باز شد، همين شهيد رستمى وارد شد. چند روزى بود من او را نديده بودم. ديدم سرتاپايش گل‌آلود است؛ اين پوتينها گل‌آلود، بدنش خاك‌آلود، صورتش خسته، ريشش بلند؛ اما چهره را كه نگاه كردم، ديدم مثل ماه ميدرخشد؛ نورانى بود. روزهاى قبل، من اين حالت را در او نديده بودم. رفته بود در يك منطقه‌ى عملياتى، آنجا فعاليت زيادى كرده بود؛ حالا آمده بود، ميخواست گزارش بدهد. او بعد از چندى هم به شهادت رسيد. ارتشى بود، اما آمده بود بسيجى وارد ميدان شده بود؛ فعاليت ميكرد، مجاهدت ميكرد، حضور فداكارانه داشت - در همان مجموعه‌ى بسيجىِ شهيد چمران - بعد هم به شهادت رسيد. اين نورانيت را خيلى‌ها ديدند؛ ما هم ديديم، ديگران هم بيشتر از ما ديدند. اين ناشى از همان حضور فوق‌العاده است.
 يك مسئله هم در بسيج، مسئله‌ى ايثار است. ايثار در لغت، نقطه‌ى مقابل استئثار است. استئثار يعنى هرچه كه وجود دارد، ما براى خودمان بخواهيم. گاهى در بعضى از دعاهاى ائمه (عليهم‌السّلام) از مستأثرين شكايت شده است. مستأثرين يعنى آن كسانى كه هرچه هست، براى خودشان ميخواهند؛ دنبال منافع شخصى و دست‌اندازى به داشته‌هاى ديگرانند. ايثار، نقطه‌ى مقابل اين است؛ يعنى از سهم خود، از حق خود براى ديگران گذشت‌كردن، و به نفع ديگران از حق خود صرف‌نظر كردن. اين خصوصيت در قله‌هاى بسيج وجود داشته است. و من به شما جوانهاى عزيز عرض كنم؛ سعى كنيد اين خصوصيت را در خودتان تقويت كنيد. ما افراد بشر، دائم در كنار لغزشگاه داريم حركت ميكنيم. جاذبه‌ها ما را به خود فراميخواند. دنبال منافع شخصى حركت ميكنيم. منافع شخصى، ما را جذب ميكند. گاهى به خاطر منافع خودمان، حاضريم حق ديگران را هم پامال كنيم. بايد مراقب خودمان باشيم. خودسازى بسيجى، يكى از خصوصياتش همين است كه بتواند اين روحيه را در خود تقويت كند و پرورش دهد كه ايثار كند. آن قله‌هاى بسيج كه عرض كرديم، آنهائى هستند كه جان خودشان را در كف دست گرفتند، رفتند براى دفاع از اسلام، براى دفاع از انقلاب، براى دفاع از امام، براى دفاع از كشور، براى حفظ مرزهاى كشور جنگيدند. از خودگذشتگى، بالاتر از اين؟ بيش از اين؟ اين، قله‌ى ايثار است.
 پائين‌تر از اين، صرف‌نظر كردن و گذشتن از منافع كوتاه‌مدت مادى است كه ما براى خودمان تعريف ميكنيم. سعى كنيم از منافع شخصى به نفع منافع عمومى، به نفع اسلام، به نفع اهداف والا، صرف‌نظر كنيم. اين معنايش اين نيست كه به دنيا پشت كنيم؛ نه. دنيا جاى تلاش و فعاليت است؛ هم براى زندگى شخصى، هم براى زندگى عمومى، هم براى ماديات، هم براى معنويات؛ اما آنجائى كه مى‌بينيم رسيدن به يك حق شخصى معنايش اين است كه از حقوق ديگران عبور كنيم، از قانون عبور كنيم، از انصاف عبور كنيم، اينجا مهار و زمام نفس خود را به دست بگيريم؛ آنچه را كه ميتوانيم به دست بياوريم، به نفع ديگران از آن صرف‌نظر كنيم؛ اين ميشود ايثار.
 البته يكى از مسائل مهم، مسئله‌ى بصيرت است. من به شما عرض بكنم؛ بصيرت در اين دوران و در همه‌ى دورانها به معناى اين است كه شما خط درگيرى با دشمن را تشخيص دهيد؛ كجا با دشمن درگيرى است؟ بعضى‌ها نقطه‌ى درگيرى را اشتباه ميكنند؛ خمپاره و توپخانه‌ى خودشان را آتش ميكنند به سمت يك نقطه‌اى كه آنجا دشمن نيست، آنجا دوست است. بعضى‌ها رقيب انتخاباتى خودشان را «شيطان اكبر» به حساب مى‌آورند! شيطان اكبر آمريكاست، شيطان اكبر صهيونيسم است؛ رقيب جناحى كه شيطان اكبر نيست، رقيب انتخاباتى كه شيطان اكبر نيست. من طرفدار زيدم، شما طرفدار عمروئى؛ من شما را شيطان بدانم؟ چرا؟ به چه مناسبت؟ در حالى كه زيد و عمرو هر دو ادعاى انقلاب و اسلام ميكنند، در خدمت اسلام و در خدمت انقلابند. خط درگيرى با دشمن را مشخص كنيم. گاهى هست كه يك نفرى در لباس خودى است، اما حنجره‌ى او سخن دشمن را تكرار ميكند! خب، او را بايد نصيحت كرد؛ اگر با نصيحت عمل نكرد، انسان با او بايد حد و مرز تعريف كند: خط فاصل. جدا ميشويم. اگر بناست شما با همان احساساتى كه رژيم صهيونيستى نسبت به جمهورى اسلامى دارد - ولو با يك ادبيات ديگرى - بخواهى در مقابل جمهورى اسلامى بايستى و حرف بزنى، خب با رژيم صهيونيستى چه فرقى دارى؟ اگر با همان منطقى كه آمريكا در مقابل جمهورى اسلامى عمل ميكند، شما بخواهى با آن منطق با جمهورى اسلامى تعامل كنى، خب شما با آمريكا فرقى ندارى. اين مسئله جداست. اما يك وقت هست كه نه، اينجورى نيست. ممكن است اختلافات، اختلافات عميقى هم باشد، اختلافات بزرگى هم باشد، اما انسان دشمن را با غيردشمن نبايد اشتباه كند؛ دشمن حساب ديگرى دارد، غيردشمن حساب ديگرى دارد. خط درگيرى با دشمن را بايد ترسيم كرد، مشخص كرد؛ اين بصيرت ميخواهد. بصيرتى كه ما عرض ميكنيم، اين است.
 يك عده‌اى از آن طرف مى‌افتند، يك عده‌اى از اين طرف مى‌افتند. يك عده‌اى با دشمن هم معامله‌ى دوست ميكنند، فرياد دشمن را هم نميشناسند، چون از حنجره‌ى ديگرى در مى‌آيد؛ يك عده هم از اين طرف، هركسى كه اندك اختلاف سليقه‌اى با آنها دارد، به حساب دشمن ميگذارند! بصيرت، آن خط وسط است؛ آن خط درست است.
 اسم رقيب انتخاباتى را آورديم. انتخابات در پيش است؛ البته نزديك نيست. بعضى از حالا وارد عرصه‌ى انتخابات ميشوند. نه، ما اين را اصلاً تأييد نميكنيم؛ هر چيزى در وقت خود، در جاى خود. ليكن آن چيزى كه در مورد انتخابات خواسته‌ى ماست، فكر ماست، آرزوى ماست، اين چند چيز است:
 اول اينكه شركت مردم در انتخابات، يك مشاركت عظيمى باشد؛ اين مصون‌كننده است. همه‌ى تلاش دست‌اندركاران، امروز و فردا و روز انتخابات و در اثناى مقدمات و مؤخرات، بايد اين باشد: حضور مردم، حضور گسترده‌اى باشد.
 ديگر اينكه از خدا بخواهيم و خودمان هم چشممان را باز كنيم؛ كارى كنيم كه نتيجه‌ى انتخابات، يك گزينش خوب و همراه با صلاح و صرفه‌ى انقلاب و كشور باشد. اين معنايش اين نيست كه اگر ما كسى را نپسنديديم، با او بداخلاقى كنيم، برخورد تند و سخت و غلط بكنيم؛ نه. آن كسانى كه خودشان را صالح ميدانند، براى خودشان اهليت قائلند، وارد ميدان شوند. ما هم كه ميخواهيم انتخاب كنيم، نگاه كنيم، حقيقتاً با معيارهائى كه معتقديم و بين همه‌ى ماها مشترك است، بسنجيم. شايد بشود گفت كه بين همه‌ى ايرانى‌ها - معتقدين به انقلاب - اين معيارها تقريباً مشترك است. در هر كسى كه اين معيارها را مشاهده كرديم، كوشش كنيم، تلاش كنيم، كار كنيم - كار سالم - كه انتخابات به سمت انتخاب يك چنين كسى برود.
 نكته‌ى اساسى سوم - كه امروز من به همين اندازه اكتفاء ميكنم؛ البته بعدها ممكن است حرفهاى زيادى در مورد انتخابات داشته باشيم - اين است كه انتخابات براى كشور مايه‌ى آبروست، مايه‌ى افتخار است. همه مراقب باشند كه انتخابات مايه‌ى بى‌آبروئى براى كشور نشود؛ آنطورى كه در سال 88 يك عده‌اى سعى كردند انتخابات را مظهر اختلافات وانمود كنند، جنجال سياسىِ طبيعىِ انتخابات را تبديل كنند به يك فتنه؛ كه البته ملت ايران در مقابلش ايستاد و هر وقت هم شبيه آن اتفاق بيفتد، ملت در مقابل آن خواهد ايستاد.
 البته سلامت انتخابات هم مسئله‌ى اساسى و مهمى است. منتها فرض ما بر اين است كه مسئولين كشور با وجدان اسلامى و الهى وارد ميشوند و انتخابات ما سالم است. در گذشته هم كه در دولتهاى مختلف انتخابات انجام گرفته است - چه انتخابات رياست جمهورى، چه انتخابات مجلس، چه ديگر انتخابها - فرض ما بر اين بوده است كه انتخابات، انتخابات سالمى است. البته مراقبتهاى گوناگون از جهات مختلف لازم است انجام بگيرد. از خداوند متعال ميخواهيم كه اين آزمايش را هم براى ملت عزيز ما مبارك فرمايد.
 پروردگارا! رحمت و فضل خودت را بر اين جوانان عزيز نازل كن. پروردگارا! بازوان نيرومند نظام، يعنى بسيج را روزبه‌روز نيرومندتر كن. ذكر خود، ياد خود، خشوع در مقابل خود را بر دلهاى ما ارزانى بدار. پروردگارا! مرگ ما را در راه خودت و براى خودت قرار بده. پروردگارا! قلب مقدس ولى‌عصر را از ما راضى كن. روح مطهر شهيدان و روح امام شهيدان را از ما راضى و خشنود بفرما.
    والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌

رهبر معظم:بايد ميدان را براى مردم آماده كرد

 بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

 و الحمد للّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين المكرّمين سيّما بقيّةاللّه فى الأرضين.
 خداوند متعال را سپاسگزارم كه به اين بنده‌ى حقير توفيق عنايت كرد كه با شما مردم باايمان و عزيز و خونگرم شيروان بتوانم در اين جمع پرشور و صميمى ملاقات كنم. خاطره‌ى ما از شهر شما، از مردم شما، خاطره‌ى خوبى است. در دوران امتحانهاى دشوار و بزرگ، شهر شيروان از جمله‌ى مناطقى است كه امتحان خوبى داده است و نام نيكى از خود به يادگار گذاشته است. علاوه بر صدها شهيد و جانباز كه در دوران دفاع مقدس، مردم عزيز شيروان و حومه‌ى آن تقديم كردند، نام هفت سردار در ميان شهيدان اين ديار وجود دارد. تربيت سرداران و فرستادن آنها براى مديريت صحنه‌هاى دشوار و سپس شهادت آنها، حوادثى نيست كه در گذر تاريخ بشود آنها را فراموش كرد. امروز هم چند هزار بسيجى در اين شهر حضور دارند، هيئتهاى مذهبىِ فعال در اين شهرستان حضور دارند، نخبگان فرهنگى و ورزشى در اين شهر حضور دارند. اينها نشان‌دهنده و تنظيم‌كننده‌ى شناسنامه‌ى هر منطقه‌اى از مناطق كشور است. جوانهاى عزيز ما - چه در اين شهرستان، و چه در ساير شهرستانهاى اين استان - بايد به خاطر موفقيتها به خود ببالند و خود را براى كارهاى بزرگ در آينده آماده كنند.
 يكى از برجستگى‌هاى اين شهر و اين استان - كه در شهرستان شيروان اين برجستگى كاملاً محسوس است - همزيستى اقوام مختلف با يكديگر است؛ از كُرد و ترك و فارس و تات، در كنار هم، برادرانه و مسلمانانه زندگى ميكنند. ان‌شاءاللّه جوانهاى شما، از زن و مرد، بتوانند در آينده‌ى كشور عزيزشان و براى سربلندى انقلابشان، چهره‌هاى درخشان ديگر و بيشترى را تحويل اين جامعه بدهند؛ و اين اميدى است كه دور از دسترس نيست.
 آنچه كه من مايلم به شما برادران و خواهران عزيز شيروانى عرض كنم، اين است كه تلاش ملت عزيز ما و هوشمندى و آگاهى و بصيرت مردم عزيز ما در اين استان و در سرتاسر كشور، موجب شده است كه كشور ما از يك ثبات سياسى مستمرى برخوردار باشد؛ اين نعمت بزرگى است. قدرتمندان زورگو و تجاوزگر، يكى از سلاحهاشان اين است كه در كشورهائى بى‌ثباتى ايجاد كنند، كه نمونه‌ى آن را شما مشاهده ميكنيد؛ هم در منطقه‌ى خودمان، و هم در مناطق ديگر اين دنياى بزرگ. مى‌بينيد كه قدرتمندان هر جا توانسته‌اند، هر جا در كشورى طمعى ورزيده‌اند، براى اينكه سلطه‌ى خود را در آن كشورها و در آن مناطق مستقر كنند، بين مردم آن كشور يا مردم آن كشور با كشور همسايه، بى‌ثباتى ايجاد كردند؛ ايجاد اختلاف كردند، ايجاد درگيرى كردند، تا بى‌ثباتى در نظامها به وجود بيايد؛ از اين بى‌ثباتى، كارخانجات اسلحه‌سازى استفاده كنند، كارتلها و تراستها و بنگاه‌هاى بزرگ اقتصادىِ حاكم بر دستگاه سياسى غرب استفاده كنند. امروز يكى از سياستهاى دستگاه‌هاى استكبار، ايجاد بى‌ثباتى است. آن وقت در يك چنين شرائطى، نظام جمهورى اسلامى به بركت ايمان شما مردم، به بركت بصيرتى كه به فضل الهى در ملت ما وجود دارد، توانسته است به كورى چشم دشمنان، يك كشور با ثبات و استقرار به وجود بياورد.
 خود آحاد ملت پشتوانه‌ى اين ثبات و استقرارى هستند كه در كشور وجود دارد؛ و البته متقابلاً بيشترين فايده‌ى اين ثبات و استقرارى كه در نظام سياسى كشور هست، متوجه و عايد خود مردم است. يك ملت اگر امنيت داشته باشند، ثبات سياسى داشته باشند، از آرامش دستگاه‌هاى حاكميت نظام برخوردار باشند، آن ملت فرصت پيدا خواهند كرد كه در ميدانهاى گوناگون، به مسابقه‌ى بزرگ بشرى وارد شوند و پيشتاز باشند. امنيت و آرامش براى يك كشور، جزو مهمترين خواسته‌ها و مفيدترين عوايد يك ملت است.
 در قرآن كريم، خداى متعال در سوره‌ى فتح - كه فتح مسلمانان را براى پيغمبر و براى مردم، به صورت يك نعمت بزرگ معرفى ميكند - ميفرمايد: «فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين و الزمهم كلمة التّقوى و كانوا احقّ بها و اهلها»؛(1) به عنوان يك نعمت بزرگ، نزول سكينه‌ى الهى را بر جامعه‌ى اسلامى ذكر ميكند. سكينه يعنى آرامش، يعنى اطمينان، يعنى آن طمأنينه‌اى كه وجود دارد. يك وقت در ميان يك ملتى تلاطم هست، آرامش وجود ندارد؛ همه نسبت به هم بدبين، همه نسبت به يكديگر ستيزه‌گر؛ دستگاه‌هاى حاكم در مقابل مردم، مردم در مقابل دستگاه‌هاى حاكم؛ يك چنين كشورى كه داراى امنيت نباشد، نميتواند نه در علم، نه در اقتصاد، نه در صنعت، نه در عزت ملى، خودش را به پيش و به جلو بكشد؛ اما وقتى استقرار و امنيت و آرامش در يك كشور بود، ملت فرصت پيدا ميكند كه آمادگى‌هاى خود را، استعدادهاى خود را بروز دهد؛ همچنان كه شما مى‌بينيد على‌رغم تهديدهاى دشمنان، تحريمهاى دشمنان، خباثتهاى دشمنان، ملت ايران و جوانان عزيز ما توانسته‌اند در ميدانهاى گوناگون، خود را نشان دهند؛ عظمت خود را، استعداد خود را، آمادگى خود را در زمينه‌هاى مختلف به رخ دنيا بكشند؛ اين به بركت ثبات است.
 دشمنان ما بارها كوشش كردند كه با شيوه‌هاى گوناگون، اين ثبات سياسى را به هم بزنند. در اول انقلاب، با ايجاد درگيرى‌هاى قوميتى در شرق و غرب كشور، شمال و جنوب كشور، سعى كردند نگذارند انقلاب اسلامى به آرامش دست پيدا كند و كشور را از تلاطم انقلاب بيرون بياورد؛ اما موفق نشدند. بعد از آن سعى كردند با تهاجم يك همسايه‌ى ديوانه - صدام به معناى واقعى كلمه، يك انسان وحشى و ديوانه و افسارگسيخته و خطرناك بود - امنيت كشور را به هم بريزند؛ از داخل هم گروهكها كمكش كردند؛ همان گروهكهائى كه بعد هم به دامان خود او پناه بردند. ديديد آنچه كه آنها خواستند، صد و هشتاد درجه برخلاف ميل آنها تمام شد. جنگ تحميلى، حمله‌ى دشمن، نه فقط ثبات و استقرار كشور را به هم نزد، بلكه اتحاد ملت را بيشتر كرد.
 شما ببينيد در همين مناطق شما، در منطقه‌ى شمال خراسان، كه امروز استان خراسان شمالى است، با فاصله‌ى فراوانى كه با ميدان جنگ دارد - منطقه‌ى جنوب و منطقه‌ى شمال غربى كشور كجا؟ استان خراسان شمالى و شيروان و بجنورد كجا؟ - اما همين مردم در عرصه‌ى مقابله‌ى با دشمن، با هم متحد شدند؛ ديگر مسئله‌ى ترك و فارس و كُرد و كُرمانژ و تركمن و بقيه‌ى قوميتها مطرح نبود، مسئله‌ى شيعه و سنى مطرح نبود؛ همه با هم متحد شدند، در مقابل دشمن ايستادند؛ جوانهاشان را دادند، مردها رفتند. از يك خانواده گاهى چهار جوان به ميدان جنگ ميرفتند. پدر اين چهار جوان ميگفت يكى‌تان بمانيد، خانه را اداره كنيد تا من به ميدان جنگ بروم. اين مسابقه‌ى در جانفشانى را ديگر در كجا ميشود سراغ كرد؟
 دشمن ميخواست كشور را متلاطم كند، ميخواست آرامش و ثبات و استقرار را از ملت ايران بگيرد؛ درست بعكس، خداى متعال در مقابل كيد دشمنان آنچنان تقديرى كرد كه «و مكروا و مكر اللّه و اللّه خير الماكرين».(2) ملت به بركت دفاع مقدس، از آنجائى كه بود، جلوتر رفت؛ آمادگى‌اش بيشتر شد. اين توطئه‌ى دشمنان مستكبر و گرگهاى آدميخوار هم در مقابل ملت ايران اثرى نكرد.
 بعد سعى كردند اين ثبات را از داخل به هم بريزند. من فقط اشاره كنم؛ نميخواهم وارد تفاصيل شوم. هم در سال 78، هم در سال 88 - با فاصله‌ى ده سال - نقشه و توطئه‌ى دشمن يك جور بود. در هر دو مورد سعى‌شان اين بود كه بتوانند ثبات سياسى را در كشور به هم بزنند؛ سعى‌شان اين بود كه تلاطم ايجاد كنند؛ اين آرامش عمومى را، اين ثبات را از اين ملت بگيرند.
 اين ثبات و آرامش را بايد قدر بدانيم. ملت قدر ميدانند. من كه به شما عرض ميكنم، در واقع خطابم به كسانى است كه ميخواهند قدرنشناسى كنند در مقابل اين ثباتى كه وجود دارد؛ آن كسانى كه با حركات خود، با اعمال نادرست خود، با كج‌تابى‌هاى خود سعى ميكنند اين ثبات و آرامش را، اين استقرار را، اين طمأنينه و ثبات را در كشور به هم بزنند. البته مسئولين كشور، با تدبير، حواسشان هست؛ من هم تأكيد ميكنم؛ هم به مسئولين قوه‌ى مجريه، هم به مسئولين قوه‌ى مقننه، هم به مسئولين قوه‌ى قضائيه، كه مراقب باشند بدخواهان و دشمنان با توطئه‌ى خود نتوانند اين آرامشى را كه در سطح كشور وجود دارد - كه نشانه‌ى بزرگترين اقتدار اين ملت است، كه ميتواند همه‌ى خيرات را به طرف آنها جلب كند - به هم بزنند.
 ما در چند ماه بعد از اين، مسئله‌ى انتخابات را داريم. تا قبل از انتخابات و در خود انتخابات، بايد همت همه‌ى مسئولين اين باشد كه آرامش سياسى كشور را حفظ كنند؛ نگذارند فضاى سياسى كشور، جنجالى و متلاطم شود؛ اين جزو چيزهائى است كه هوشمندى مسئولان كشور ان‌شاءاللّه بايد بتواند اين را تحقق ببخشد.
 البته مردم واقعاً هوشيار و بصيرند. انسان چه بگويد در قبال اين هوشيارى و بصيرت مردم؟ عامه‌ى مردم هميشه به مصالح كشور با نظر درستى نگاه كرده‌اند؛ اين تجربه‌ى ماست. در طول اين سه دهه، هر جا مسئوليتى متوجه مردم بوده است، به بهترين وجه آن را انجام داده‌اند. دشمنان خواستند مردم را از ميدانهاى لازم‌الحضورِ خودشان دور كنند، نتوانستند؛ خواستند مردم را دچار تشتت آراء كنند، اختلاف كنند، كه گريبان يكديگر را بگيرند، از مصالح كشور و پيشرفت كشور غافل شوند، نتوانستند. مردم از خودشان بصيرت نشان دادند. حقاً و انصافاً بصيرت مردم مثال‌زدنى است؛ اين هم كار خداست. دلها دست خداست، اراده‌ها مقهور اراده‌ى الهى است. مردم مؤمنند، متوجه به حقايقند؛ سفارش ما بيشتر به مسئولين است، به سياستمداران است، به مديران گوناگون است؛ مراقب باشند دشمن نتواند اين آرامش و استقرار و طمأنينه‌اى را كه به فضل الهى در كشور وجود دارد و دشمن سعى كرده اين را به هم بزند و نتوانسته، به هم بزند؛ سعى كنند اين آرامش و استقرار را حفظ كنند؛ نگذارند تلاطم به وجود بيايد. گاهى يك حرف، گاهى يك عمل نسنجيده، گاهى يك اقدام نابجا، موجب تلاطم در محيط سياسى ميشود؛ بايد خيلى مراقب باشند.
 البته اين مردم عزيز واقعاً استحقاق دارند كه مسئولين همه‌ى وقت خود را، همه‌ى تلاش خود را صرف پيشرفت كارهاى اينها بكنند. من نگاه ميكنم به مسائل استان خراسان شمالى - همين مسائل بجنورد و شيروان و اسفراين و بقيه‌ى شهرستانها و بخشهاى اين استان - مى‌بينم كارهاى زيادى وجود دارد؛ اينها برعهده‌ى مسئولين است. چه نمايندگان قوه‌ى مقننه، و چه نمايندگان در قوه‌ى مجريه، همه موظفند براى مردم كار كنند، خدمت كنند. در همين شهرستان شيروان هم كارهاى زيادى هست كه بايد انجام بگيرد.
 البته من به شما مردم عرض بكنم، به مسئولينتان اطمينان داشته باشيد. مسئولين ميخواهند اقدام كنند، ميخواهند تلاش كنند. نيتها خوب است. امروز قصد خدمت به مردم وجود دارد؛ البته گاهى اوقات سليقه‌ها درست نيست، گاهى اوقات امكانات كامل نيست. بايد همه تلاش كنند و دست به دست هم بدهند و آنچه از مشكلات وجود دارد، چه در زمينه‌هاى اقتصادى، چه در زمينه‌هاى فرهنگى، اينها را برطرف كنند.
 در اين شهرستان هم مثل بقيه‌ى شهرستانهاى اين استان و مثل بعضى از استانهاى ديگر كشور، مشكل اساسى و مهم، بيكارى است؛ كه بايد ان‌شاءاللّه در زمينه‌ى ايجاد اشتغال تلاش كنند. يكى هم مسئله‌ى اعتياد جوانان در اين استان و در اين بخش است. من در اين سفر هشدار دادم و از خود جوانان خواستم؛ گفتم جوانان عزيز! ما شما را پرشور و بااراده و بااستقامت ميدانيم و مى‌بينيم. واقعيت همين است. جوانان اين استان هم از لحاظ سطح فرهنگى، از لحاظ فهم و خردورزى، جزو پيشروانند. انسان مى‌بيند جوانهاى پيشروئى در اين استان هستند. خود اين جوانهاى شجاع و پيشرو بايد در مقابله و مبارزه‌ى با خطر مهلك اعتياد و آلودگى به مواد مخدر هم پيشرو باشند؛ خودشان بايستى مقاومت كنند، خودشان بايستى مبارزه كنند. اين يك مبارزه‌اى است كه مشتركاً و توأماً بر دوش مسئولان و بر دوش خود مردم است. بنده به جوانها خيلى خوشبين هستم. عقيده‌ام اين است كه جوانان عزيز ما اراده كنند، ميتوانند با خطرات بزرگ، از جمله خطر مواد مخدر در اين استان، مقابله و مبارزه كنند.
 مردم در همه جاى كشور بحمداللّه سرحال و بانشاطند؛ اين را دشمنان ما ببينند و بدانند. آنهائى كه ميخواستند با تحريم، مردم را افسرده و سربه‌زير كنند، مردم را خسته كنند، ببينند اين حركت مردم را، اين اجتماعات عظيم را، اين حركت خودجوش و پرشور مردم اين استان را - مثل بقيه‌ى استانهاى ديگر - ببينند كه مردم چقدر در صحنه حضور دارند و اراده‌ى آنها براى دفاع از نظام چقدر مستحكم است. اينها همه‌اش عبرت‌آموز است. هى ميگويند مردم ايران. ظاهراً آن كسانى كه نام مردم ايران را مى‌آورند - از سردمداران آمريكا و غير آمريكا - شماها را مردم ايران نميدانند! مردم ايران از نظر آنها يك موجود موهوم و تصور موهومى است كه درباره‌ى آنها حرف ميزنند: مردم ايران با نظام مخالفند، مردم ايران با اسلام مخالفند. مردم ايران اينهائى‌اند كه شما ديديد در اين صحنه‌هاى عظيم چه كردند. در اين چند روز، مردم بجنورد و اسفراين و شيروان و ساير مناطق اين استان، به همه‌ى مردم دنيا حماسه نشان دادند. البته سعى ميكنند در خبرگزارى‌هاشان، در وسائل اطلاع‌رسانى‌شان خبرها را كمرنگ كنند، حضور مردم را نشان ندهند؛ اما واقعيت را خودشان ميفهمند و مى‌بينند.
 آنچه كه ما به مسئولان محترم كشور در زمينه‌ى مسائل اقتصادى - كه مسائل اساسى‌اى است و دشمن هم بر روى مسئله‌ى اقتصاد متمركز شده است - سفارش ميكنيم، اين است كه در پيشرفت اقتصاد، اين سه عنصر را مورد توجه قرار دهند: اولاً در امر اقتصاد، مثل همه‌ى مسائل ديگر، بايد با نگاه علمى به مسائل نگاه كرد. ثانياً يك برنامه‌ريزى مدبرانه لازم است، كه هم در آن شتابزدگى نباشد، هم در آن كندى و كوتاهى نباشد. در همه‌ى امور اينجور است، در مسائل حساس اقتصاد هم اينجور است. ثالثاً ثبات و استمرار سياستها لازم است. اگر ان‌شاءاللّه مسئولان اين سه عنصر را در پيشرفت اقتصادى كشور در نظر بگيرند، كه البته مورد توجه است - مسئولان، هم از لحاظ علمى در ميان آنها برجستگانى هستند؛ هم از لحاظ دلسوزى، اهل دلسوزى‌اند، اهل تدبيرند - به توفيق الهى، به حول و قوه‌ى الهى، دشمنان ما همچنان كه در بخشهاى ديگر نتوانستند كارى بكنند، در مقابله‌ى اقتصادى با اين ملت هم هيچ غلطى نميتوانند بكنند.
 بحمداللّه با لطف الهى، مردم ايران سرزنده و سرحال و بانشاط و در صحنه‌اند؛ حضور آنها يك حضور همراه با بصيرت و توأم با عزم و اراده‌ى راسخ است. دشمنان سعى ميكنند مردم ايران را خسته و ملول و نوميد نشان دهند. مردم با حركاتِ خودشان دارند نشان ميدهند كه دشمن دروغ ميگويد؛ دشمن مغرضانه قضاوت ميكند. البته متأسفانه بعضى از تريبون‌دارهاى داخل هم بر طبق ميل دشمن - نميگوئيم عمداً؛ غفلتاً - حرف ميزنند. بعضى‌ها خودشان خسته شده‌اند، ميگويند مردم خسته‌اند! مردم خسته نيستند. مردم در ميدان و در صحنه حاضرند؛ آماده‌ى كارند. بايد ميدان را براى مردم آماده كرد، باز كرد، آن وقت مى‌بينيد كه مردم هر جائى كه احساس كنند وظيفه‌اى وجود دارد، با چه انگيزه‌اى، با چه اهتمامى، با چه عزم راسخى وارد ميشوند؛ همچنان كه امروز هم وارد شده‌اند.
 از خداوند متعال مسئلت ميكنيم فضل و رحمت و خير و بركت خود را بر شما مردم عزيز شهرستان شيروان نازل كند و ان‌شاءاللّه جوانهاى عزيز شما را مشمول الطاف الهى و توفيقات الهى و عاقبت‌به‌خيرى قرار دهد و ان‌شاءاللّه هر روز شما از روز قبل بهتر و شادتر و همراه با موفقيت بيشتر باشد و خداوند روح مطهر شهيدان و روح امام شهيدان را با اوليائش محشور كند. من از اجتماع عزيز و پرشور شما، از ابراز محبت شما، صميمانه تشكر ميكنم.
    والسّلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته‌
 
1) فتح: 26
2) آل عمران: 54

رهبر معظم:هشت ساعت كار بايد به قدر هشت ساعت فايده داشته باشد؛چرا به قدر يك ساعت؟

بسم‌ الله الرّحمن‌ الرّحيم‌

 و الحمد للّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على ءاله    الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيّةاللّه فى الأرضين.
 جلسه، يك جلسه‌ى كاملاً جوان، با همه‌ى ويژگى‌هاى مثبت جوانى است. اميد هم به شما جوانهاست؛ هم براى امروز، و هم بيشتر براى آينده. مطالبى كه اين جوانان عزيز در اينجا بيان كردند، با دقت آنها را گوش كردم. قضاوت من در مورد اين بيانات اين است كه بسيار خوب بود. اين، همان نظر قبلى بنده را در مورد تعالى سطح فكر و انديشه در اين استان تأييد ميكند. در اين چند روز، هر جا كسانى از اين استان - از جوانان، از خانواده‌هاى شهدا، از معلمان و اساتيد - در اينجا بياناتى كردند، لحظه لحظه‌ى گفته‌هاى آنها براى بنده شادى‌آفرين و خرسند كننده بود. اين نشان‌دهنده‌ى اين است كه بحمداللّه شهر بجنورد و استان خراسان شمالى از سطح راقىِ فكر و فرهنگ برخوردار است؛ اين را بايد حفظ كنيد، و بايد اين تعالى را روزبه‌روز افزايش دهيد؛ و البته ما هم - هم بنده، هم ديگر مسئولين - وظيفه داريم كه از اين نعمت بزرگ خداداد، به شكل درستى به نفع انقلاب و به نفع نظام استفاده كنيم؛ كه اميدوارم اين توفيق نصيب ما شود.
 بحثى كه امروز ميخواهم براى شما جوانهاى عزيز عرض كنم، در توضيح و تبيين مسئله‌اى است كه روز اول مطرح كردم: مسئله‌ى پيشرفت. موضوع بسيار مهمى است كه بايد مطرح كنيم. البته با طرح اين موضوعات، خودمان را قانع نميكنيم كه قضيه تمام شد؛ اين يك شروع است. عرض كرديم كه آن مفهومى كه ميتواند اهداف نظام اسلامى را تا حدود زيادى در خود جمع كند و به ما نشان دهد، مفهوم پيشرفت است. توضيحى هم بعداً عرض كرديم كه پيشرفت، تداعى‌كننده‌ى حركت است، راه است. چطور ما ميگوئيم پيشرفت هدف است؟ عرض كرديم علت اين است كه پيشرفت هرگز متوقف نخواهد شد. بله، پيشرفت، حركت است، راه است، صيرورت است؛ اما متوقف‌شدنى نيست و همين طور ادامه دارد؛ چون انسان ادامه دارد، چون استعدادهاى بشرى حد يقف ندارد. گفتيم پيشرفت داراى ابعادى است؛ و پيشرفت در مفهوم اسلامى، با پيشرفت يك بُعدى يا دو بُعدى در فرهنگ غربى متفاوت است؛ چند بُعدى است.
 يكى از ابعاد پيشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبك زندگى كردن، رفتار اجتماعى، شيوه‌ى زيستن - اينها عبارةٌ اخراى يكديگر است - اين يك بُعد مهم است؛ اين موضوع را ميخواهيم امروز يك قدرى بحث كنيم. ما اگر از منظر معنويت نگاه كنيم - كه هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است - بايد به سبك زندگى اهميت دهيم؛ اگر به معنويت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشيم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنيت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبك زندگى مهم است. بنابراين مسئله، مسئله‌ى اساسى و مهمى است. بحث كنيم درباره‌ى اينكه در زمينه‌ى سبك زندگى چه بايد گفت، چه ميتوان گفت. عرض كرديم؛ اين سرآغاز و سرفصل يك بحث است.
 ما اگر پيشرفت همه‌جانبه را به معناى تمدن‌سازى نوين اسلامى بگيريم - بالاخره يك مصداق عينى و خارجى براى پيشرفت با مفهوم اسلامى وجود دارد؛ اينجور بگوئيم كه هدف ملت ايران و هدف انقلاب اسلامى، ايجاد يك تمدن نوين اسلامى است؛ اين محاسبه‌ى درستى است - اين تمدن نوين دو بخش دارد: يك بخش، بخش ابزارى است؛ يك بخش ديگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است. به هر دو بخش بايد رسيد.
 آن بخش ابزارى چيست؟ بخش ابزارى عبارت است از همين ارزشهائى كه ما امروز به عنوان پيشرفت كشور مطرح ميكنيم: علم، اختراع، صنعت، سياست، اقتصاد، اقتدار سياسى و نظامى، اعتبار بين‌المللى، تبليغ و ابزارهاى تبليغ؛ اينها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسيله است. البته ما در اين بخش در كشور پيشرفت خوبى داشته‌ايم. كارهاى زياد و خوبى شده است؛ هم در زمينه‌ى سياست، هم در زمينه‌ى مسائل علمى، هم در زمينه‌ى مسائل اجتماعى، هم در زمينه‌ى اختراعات - كه شما حالا اينجا نمونه‌اش را ملاحظه كرديد و اين جوان عزيز براى ما شرح دادند - و از اين قبيل، الى ماشاءاللّه در سرتاسر كشور انجام گرفته است. در بخش ابزارى، على‌رغم فشارها و تهديدها و تحريمها و اين چيزها، پيشرفت كشور خوب بوده است.
 اما بخش حقيقى، آن چيزهائى است كه متن زندگى ما را تشكيل ميدهد؛ كه همان سبك زندگى است كه عرض كرديم. اين، بخش حقيقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئله‌ى خانواده، سبك ازدواج، نوع مسكن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراك، نوع آشپزى، تفريحات، مسئله‌ى خط، مسئله‌ى زبان، مسئله‌ى كسب و كار، رفتار ما در محل كار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعاليت سياسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه‌اى كه در اختيار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئيس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پليس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بيگانه؛ اينها آن بخشهاى اصلى تمدن است، كه متن زندگى انسان است.
 تمدن نوين اسلامى - آن چيزى كه ما ميخواهيم عرضه كنيم - در بخش اصلى، از اين چيزها تشكيل ميشود؛ اينها متن زندگى است؛ اين همان چيزى است كه در اصطلاح اسلامى به آن ميگويند: عقل معاش. عقل معاش، فقط به معناى پول در آوردن و پول خرج كردن نيست، كه چگونه پول در بياوريم، چگونه پول خرج كنيم؛ نه، همه‌ى اين عرصه‌ى وسيعى كه گفته شد، جزو عقل معاش است. در كتب حديثىِ اصيل و مهم ما ابوابى وجود دارد به نام «كتاب‌العشرة»؛ آن كتاب‌العشرة درباره‌ى همين چيزهاست. در خود قرآن كريم آيات فراوانى وجود دارد كه ناظر به اين چيزهاست.
 خب، ميشود اين بخش را به منزله‌ى بخش نرم‌افزارى تمدن به حساب آورد؛ و آن بخش اول را، بخشهاى سخت‌افزارى به حساب آورد. اگر ما در اين بخشى كه متن زندگى است، پيشرفت نكنيم، همه‌ى پيشرفتهائى كه در بخش اول كرديم، نميتواند ما را رستگار كند؛ نميتواند به ما امنيت و آرامش روانى ببخشد؛ همچنان كه مى‌بينيد در دنياى غرب نتوانسته. در آنجا افسردگى هست، نااميدى هست، از درون به هم ريختن هست، عدم امنيت انسانها در اجتماع و در خانواده هست، بى‌هدفى و پوچى هست؛ با اينكه ثروت هست، بمب اتم هست، پيشرفتهاى گوناگون علمى هست، قدرت نظامى هم هست. اصل قضيه اين است كه ما بتوانيم متن زندگى را، اين بخش اصلى تمدن را اصلاح كنيم. البته در انقلاب، در اين بخش، پيشرفت ما چشمگير نيست؛ در اين زمينه، ما مثل بخش اول حركت نكرديم، پيشرفت نكرديم. خب، بايد آسيب‌شناسى كنيم؛ چرا ما در اين بخش پيشرفت نكرديم؟
 بعد از آنكه علتها را پيدا كرديم، آن وقت بپردازيم به اين كه چگونه ميتوانيم اينها را علاج كنيم. اينها به عهده‌ى كيست؟ به عهده‌ى نخبگان - نخبگان فكرى، نخبگان سياسى - به عهده‌ى شما، به عهده‌ى جوانها. اگر در محيط اجتماعى ما گفتمانى به وجود بيايد كه ناظر به رفع آسيبها در اين زمينه باشد، ميتوان مطمئن بود با نشاطى كه نظام جمهورى اسلامى و ملت ايران دارند، با استعدادى كه وجود دارد، ما در اين بخش پيشرفتهاى خوبى خواهيم كرد؛ آن وقت درخشندگى ملت ايران در دنيا و گسترش انديشه‌ى اسلامىِ ملت ايران و انقلاب اسلامى ايران در دنيا آسانتر خواهد شد. بايد آسيب‌شناسى كنيد و بعد علاج كنيد.
 نخبگان موظفند، حوزه موظف است، دانشگاه موظف است، رسانه‌ها موظفند، تريبون‌دارها موظفند؛ مديران بسيارى از دستگاه‌ها، بخصوص دستگاه‌هائى كه با فرهنگ و تربيت و تعليم سروكار دارند، موظفند؛ كسانى كه براى دانشگاه‌ها يا براى مدارس برنامه‌ريزى آموزشى ميكنند، در اين زمينه موظفند؛ كسانى كه سرفصلهاى آموزشى را براى كتابهاى درسى تعيين ميكنند، موظفند. اينها همه يك وظيفه‌اى است بر دوش همه. بايد ما همگى به خودمان نهيب بزنيم. در اين زمينه بايد كار كنيم، حركت كنيم.
 بنابراين بايد آسيب‌شناسى كنيم؛ يعنى توجه به آسيبهائى كه در اين زمينه وجود دارد و جستجو از علل اين آسيبها. البته ما اينجا نميخواهيم مسئله را تمام‌شده فرض كنيم؛ فهرستى مطرح ميكنيم: چرا فرهنگ كار جمعى در جامعه‌ى ما ضعيف است؟ اين يك آسيب است. با اينكه كار جمعى را غربى‌ها به اسم خودشان ثبت كرده‌اند، اما اسلام خيلى قبل از اينها گفته است: «تعاونوا على البرّ و التّقوى»،(1) يا: «و اعتصموا بحبل اللّه جميعا».(2) يعنى حتّى اعتصام به حبل‌اللّه هم بايد دسته‌جمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا».(3) چرا در برخى از بخشهاى كشورمان طلاق زياد است؟ چرا در برخى از بخشهاى كشورمان روى آوردن جوانها به مواد مخدر زياد است؟ چرا در روابط همسايگى‌مان رعايتهاى لازم را نميكنيم؟ چرا صله‌ى رحم در بين ما ضعيف است؟ چرا در زمينه‌ى فرهنگ رانندگى در خيابان، ما مردمان منضبطى به طور كامل نيستيم؟ اين آسيب است. رفت‌وآمد در خيابان، يكى از مسائل ماست؛ مسئله‌ى كوچكى هم نيست، مسئله‌ى اساسى است. آپارتمان‌نشينى چقدر براى ما ضرورى است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتى دارد كه بايد آنها را رعايت كرد؟ چقدر آن الزامات را رعايت ميكنيم؟ الگوى تفريح سالم چيست؟ نوع معمارى در جامعه‌ى ما چگونه است؟ ببينيد چقدر اين مسائل متنوع و فراگيرِ همه‌ى بخشهاى زندگى، داخل در اين مقوله‌ى سبك زندگى است؛ در اين بخش اصلى و حقيقى و واقعى تمدن، كه رفتارهاى ماست. چقدر نوع معمارى كنونى ما متناسب با نيازهاى ماست؟ چقدر عقلانى و منطقى است؟ طراحى لباسمان چطور؟ مسئله‌ى آرايش در بين مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفيد است؟ آيا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهاى روزانه، به همديگر به طور كامل راست ميگوئيم؟ در بين ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر يكديگر حرف ميزنيم؟ بعضى‌ها با داشتن توان كار، از كار ميگريزند؛ علت كارگريزى چيست؟ در محيط اجتماعى، برخى‌ها پرخاشگرى‌هاى بى‌مورد ميكنند؛ علت پرخاشگرى و بى‌صبرى و نابردبارى در ميان بعضى از ماها چيست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات ميكنيم؟ در رسانه‌ها چقدر مراعات ميشود؟ در اينترنت چقدر مراعات ميشود؟ چقدر به قانون احترام ميكنيم؟ علت قانون‌گريزى - كه يك بيمارى خطرناكى است - در برخى از مردم چيست؟ وجدان كارى در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعى در جامعه چقدر وجود دارد؟ محكم‌كارى در توليد چقدر وجود دارد؟ توليد كيفى در بخشهاى مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟ چرا برخى از حرفهاى خوب، نظرهاى خوب، ايده‌هاى خوب، در حد رؤيا و حرف باقى ميماند؟ كه ديديد اشاره كردند. چرا به ما ميگويند كه ساعات مفيد كار در دستگاه‌هاى ادارى ما كم است؟ هشت ساعت كار بايد به قدر هشت ساعت فايده داشته باشد؛ چرا به قدر يك ساعت يا نيم ساعت يا دو ساعت؟ مشكل كجاست؟ چرا در بين بسيارى از مردم ما مصرف‌گرائى رواج دارد؟ آيا مصرف‌گرائى افتخار است؟ مصرف‌گرائى يعنى اينكه ما هرچه گير مى‌آوريم، صرف امورى كنيم كه جزو ضروريات زندگى ما نيست. چه كنيم كه ريشه‌ى ربا در جامعه قطع شود؟ چه كنيم كه حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعايت شود؟ چه كنيم كه طلاق و فروپاشى خانواده، آنچنان كه در غرب رائج است، در بين ما رواج پيدا نكند؟ چه كنيم كه زن در جامعه‌ى ما، هم كرامتش حفظ شود و عزت خانوادگى‌اش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعى‌اش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعى و خانوادگى‌اش محفوظ بماند؟ چه كنيم كه زن مجبور نباشد بين اين چند تا، يكى‌اش را انتخاب كند؟ اينها جزو مسائل اساسى ماست. حد زاد و ولد در جامعه‌ى ما چيست؟ من اشاره كردم؛ يك تصميمِ زمان‌دار و نياز به زمان و مقطعى را انتخاب كرديم، گرفتيم، بعد زمانش يادمان رفت! مثلاً فرض كنيد به شما بگويند آقا اين شير آب را يك ساعت باز كنيد. بعد شما شير را باز كنى و بروى! ماها رفتيم، غافل شديم؛ ده سال، پانزده سال. بعد حالا به ما گزارش ميدهند كه آقا جامعه‌ى ما در آينده‌ى نه چندان دورى، جامعه‌ى پير خواهد شد؛ اين چهره‌ى جوانى كه امروز جامعه‌ى ايرانى دارد، از او گرفته خواهد شد. حد زاد و ولد چقدر است؟ چرا در بعضى از شهرهاى بزرگ، خانه‌هاى مجردى وجود دارد؟ اين بيمارى غربى چگونه در جامعه‌ى ما نفوذ كرده است؟ تجمل‌گرائى چيست؟ بد است؟ خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه كار كنيم كه از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟ اينها بخشهاى گوناگونى از مسائل سبك زندگى است، و ده‌ها مسئله از اين قبيل وجود دارد؛ كه بعضى از اينهائى كه من گفتم، مهمتر است. اين يك فهرستى است از آن چيزهائى كه متن تمدن را تشكيل ميدهد. قضاوت درباره‌ى يك تمدن، مبتنى بر اينهاست.
 نميشود يك تمدن را به صرف اينكه ماشين دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت كرد و تحسين كرد؛ در حالى كه در داخل آن، اين مشكلات فراوان، سراسر جامعه و زندگى مردم را فرا گرفته. اصل اينهاست؛ آنها ابزارى است براى اينكه اين بخش تأمين شود، تا مردم احساس آسايش كنند، با اميد زندگى كنند، با امنيت زندگى كنند، پيش بروند، حركت كنند، تعالى انسانىِ مطلوب پيدا كنند.
 يك مقوله‌اى در اينجا مطرح ميشود و سر بر مى‌آورد، به عنوان مقوله‌ى فرهنگ زندگى. بايد ما به دنبال اين باشيم كه فرهنگ زندگى را تبيين كنيم، تدوين كنيم و به شكل مطلوب اسلام تحقق ببخشيم. البته اسلام بُنمايه‌هاى يك چنين فرهنگى را براى ما معين كرده است. بُنمايه‌هاى اين فرهنگ عبارت است از خردورزى، اخلاق، حقوق؛ اينها را اسلام در اختيار ما قرار داده است. اگر ما به اين مقولات به طور جدى نپردازيم، پيشرفت اسلامى تحقق پيدا نخواهد كرد و تمدن نوين اسلامى شكل نخواهد گرفت. هرچه ما در صنعت پيش برويم، هرچه اختراعات و اكتشافات زياد شود، اگر اين بخش را ما درست نكنيم، پيشرفت اسلامى به معناى حقيقى كلمه نكرده‌ايم. بايد دنبال اين بخش، زياد كار كنيم؛ زياد تلاش كنيم.
 دو سه نكته پيرامون ايجاد اين وضعيت و الزاماتى كه دنبال اين فرهنگ رفتن براى ما ايجاد ميكند، وجود دارد، كه بايد به اينها توجه كنيم. نكته‌ى اول اين است كه رفتار اجتماعى و سبك زندگى، تابع تفسير ما از زندگى است: هدف زندگى چيست؟ هر هدفى كه ما براى زندگى معين كنيم، براى خودمان ترسيم كنيم، به طور طبيعى، متناسب با خود، يك سبك زندگى به ما پيشنهاد ميشود. يك نقطه‌ى اصلى وجود دارد و آن، ايمان است. يك هدفى را بايد ترسيم كنيم - هدف زندگى را - به آن ايمان پيدا كنيم. بدون ايمان، پيشرفت در اين بخشها امكان‌پذير نيست؛ كارِ درست انجام نميگيرد. حالا آن چيزى كه به آن ايمان داريم، ميتواند ليبراليسم باشد، ميتواند كاپيتاليسم باشد، ميتواند كمونيسم باشد، ميتواند فاشيسم باشد، ميتواند هم توحيد ناب باشد؛ بالاخره به يك چيزى بايد ايمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال اين ايمان و اعتقاد پيش رفت. مسئله‌ى ايمان، مهم است. ايمان به يك اصل، ايمان به يك لنگرگاه اصلى اعتقاد؛ يك چنين ايمانى بايد وجود داشته باشد. بر اساس اين ايمان، سبك زندگى انتخاب خواهد شد.
 در اينجا يك مغالطه‌اى وجود دارد، كه من براى شما جوانها عرض بكنم: چند تا فيلسوف‌نماى غربى عنوان «ايدئولوژى‌زدائى» را مطرح كردند. مى‌بينيد گاهى در بعضى از اين مقالات روشنفكرى، عنوان «ايدئولوژى‌زدائى» مطرح ميشود: آقا جامعه را با ايدئولوژى نميشود اداره كرد. چند تا فيلسوف يا فيلسوف‌نماى غربى اين را گفته‌اند؛ يك عده‌اى هم اينجا طوطى‌وار، بدون اينكه عمق اين حرف را درك كنند، بدون اينكه ابعاد اين حرف را بفهمند چيست، همان را تكرار كردند، باز هم تكرار ميكنند. هيچ ملتى كه داعيه‌ى تمدن‌سازى دارد، بدون ايدئولوژى نميتواند حركت كند و تا امروز حركت نكرده است. هيچ ملتى بدون دارا بودن يك فكر و يك ايدئولوژى و يك مكتب نميتواند تمدن‌سازى كند. همينهائى كه امروز شما ملاحظه ميكنيد در دنيا تمدن مادى را به وجود آورده‌اند، اينها با ايدئولوژى وارد شدند؛ صريح هم گفتند؛ گفتند ما كمونيستيم، گفتند ما كاپيتاليستيم، گفتند ما به اقتصاد سرمايه‌دارى اعتقاد داريم؛ مطرح كردند، به آن اعتقاد ورزيدند، دنبالش كار كردند؛ البته زحماتى هم متحمل شدند، هزينه‌اى هم بر دوش آنها گذاشته شد. بدون داشتن يك مكتب، بدون داشتن يك فكر و يك ايمان، و بدون تلاش براى آن و پرداختن هزينه‌هاى آن، تمدن‌سازى امكان ندارد.
 البته بعضى از كشورها مقلدند؛ از غرب، از سازندگان تمدن مادى يك چيزى را گرفته‌اند، زندگى خودشان را بر اساس آن شكل داده‌اند. بله، اينها ممكن است به يك پيشرفتهائى هم برسند، به يك پيشرفتهاى صورى و سطحى هم ميرسند، اما مقلدند؛ اينها تمدن‌ساز نيستند، اينها بى‌ريشه و آسيب‌پذيرند؛ اگر چنانچه يك طوفانى به وجود بيايد، اينها از بين خواهند رفت؛ چون ريشه‌دار نيستند. علاوه بر اينكه كار آنها تقليد است و تقليد پدرشان را در مى‌آورد، برخى از منافع تمدن مادى غرب گيرشان مى‌آيد و بسيارى‌اش گيرشان نمى‌آيد، اما همه‌ى زيانهاى آنها گيرشان مى‌آيد.
 من نميخواهم از كشورها اسم بياورم. بعضى از كشورها هستند كه رشد اقتصادى آنها به عنوان يك الگو، در گفتار و نوشتار برخى از روشنفكران ما مطرح ميشود. بله، ممكن است آنها به يك صنعتى هم دست پيدا كرده باشند، پيشرفتى هم در زمينه‌ى مادى يا در زمينه‌ى علم و صنعت كرده باشند، اما اولاً مقلدند؛ ذلت تقليد و فرودستى تقليد، روى پيشانى آنها حك شده؛ علاوه‌ى بر اين، همه‌ى آسيبهاى تمدن كنونى مادى غرب را آنها دارند، ولى اكثر منافعش را ندارند. امروز اين تمدن مادى غرب دارد نشان ميدهد مشكلاتى را كه براى بشريت و براى پيروان خودش به وجود آورده.
 پس بدون مكتب و بدون ايدئولوژى نميتوان يك تمدن را به وجود آورد؛ احتياج به ايمان است. اين تمدن داراى علم خواهد بود، داراى صنعت هم خواهد بود، داراى پيشرفت هم خواهد بود؛ و اين مكتب، هدايت كننده و اداره كننده‌ى همه‌ى اينها خواهد شد. آن كه مكتب توحيد را مبناى كار خودش قرار ميدهد، آن جامعه‌اى كه به دنبال توحيد حركت ميكند، همه‌ى اين خيراتى را كه متوقف بر تمدن‌سازى است، به دست خواهد آورد؛ يك تمدن بزرگ و عميق و ريشه‌دار خواهد ساخت و فكر و فرهنگِ خودش را در دنيا گسترش خواهد داد. بنابراين، اين مطلب اول، كه احتياج به ايمان است. كشاندن جامعه به بى‌ايمانى، يكى از همان توطئه‌هائى است كه دشمنان تمدن‌سازى اسلامى دنبال آن بوده‌اند و الان هم با شدت اين را دارند دنبال ميكنند.
 امروز در محيطهاى روشنفكرى، كسانى هستند با شكلهاى گوناگون، با قد و قواره‌هاى گوناگون، اينها ما را از شعارهاى مكتبى برحذر ميدارند؛ دوران اوج شعارهاى مكتبى را كه دهه‌ى 60 است، زير سؤال ميبرند؛ امروز هم از تكرار شعارهاى مكتبى و شعارهاى انقلابى و اسلامى، خودشان واهمه دارند و ميخواهند در دل ديگران واهمه بيندازند؛ ميگويند آقا، هزينه دارد، دردسر دارد، تحريم دارد، تهديد دارد. نگاه خوشبينانه اين است كه بگوئيم اينها تاريخ نخوانده‌اند - البته نگاه‌هاى بدبينانه هم وجود دارد - اينها اگر تاريخ خوانده بودند و اطلاع داشتند از سرگذشت و منشأ و مبدأ تمدنهائى كه وجود دارد و همين تمدن مادى غرب كه امروز ميخواهد دنيا را فتح تصرف كند و اين حرف را نميزدند. بايد بگوئيم اينها بى‌اطلاعند، تاريخ نخوانده‌اند.
 جامعه‌ى بدون آرمان، بدون مكتب، بدون ايمان، ممكن است به ثروت برسد، به قدرت برسد، اما آن وقتى هم كه به ثروت و قدرت برسد، تازه ميشود يك حيوان سير و قدرتمند - و ارزش انسان گرسنه از حيوان سير بيشتر است - اسلام اين را نميخواهد. اسلام طرفدار انسانى است كه هم برخوردار باشد، هم قدرتمند باشد، و هم شاكر و بنده‌ى خدا باشد؛ جبهه‌ى عبوديت بر خاك بسايد. انسان بودن، قدرتمند بودن و بنده‌ى خدا و عبد خدا بودن؛ اين آن چيزى است كه اسلام ميخواهد؛ ميخواهد انسان بسازد، الگوى انسان‌سازى است.
 پس در درجه‌ى اول، نياز تمدن‌سازىِ اسلامىِ نوين به ايمان است. اين ايمان را ما معتقدين به اسلام، پيدا كرده‌ايم. ايمان ما، ايمان به اسلام است. در اخلاقيات اسلام، در آداب زندگى اسلامى، همه‌ى آنچه را كه مورد نياز ماست، ميتوانيم پيدا كنيم؛ بايد اينها را محور بحث و تحقيقِ خودمان قرار دهيم. ما در فقه اسلامى و حقوق اسلامى زياد كار كرده‌ايم؛ بايد در اخلاق اسلامى و عقل عملى اسلامى هم يك كار پرحجم و باكيفيتى انجام دهيم - حوزه‌ها مسئوليت دارند، دانشوران مسئوليت دارند، محققان و پژوهشگران مسئوليت دارند، دانشگاه مسئوليت دارد - آن را مبناى برنامه‌ريزى‌مان قرار دهيم، آن را در آموزشهاى خودمان وارد كنيم؛ اين چيزى است كه امروز ما به آن احتياج داريم و بايد دنبال كنيم. اين مطلب اول و نكته‌ى اول در باب تمدن‌سازى نوين اسلامى و به دست آوردن و رسيدن به اين بخش اساسى از تمدن است، كه سلوك عملى است.
 هيچكدام از اين چيزهائى كه من فهرست كردم و گفتم، شما نميتوانيد پيدا كنيد كه يا به صورت خاص، يا تحت يك عنوان عام، در اسلام به آن پرداخته نشده باشد. انواع سلوك با افرادى كه انسان با آنها ارتباط دارد، انواع رفتارهاى ما، انواع چيزهائى كه در زندگى اجتماعى براى انسان وجود دارد، اينها در اسلام هست؛ در مورد سفر كردن هست، در مورد رفت‌وآمد هست، در مورد سوار شدن و پياده شدن هست، در مورد پدر و مادر هست، در مورد تعاون هست، در زمينه‌ى رفتار با دوست هست، در زمينه‌ى رفتار با دشمن هست. در همه‌ى چيزها، يا به طور خاص در منابع اسلامى ما موجود است، يا تحت يك عنوان كلى وجود دارد؛ كه اهل استنباط و اهل نظر ميتوانند آن چيزى را كه مورد نيازشان است، از آن به دست بياورند و پيدا كنند.
 نكته‌ى دومى در اينجا وجود دارد و آن اين است كه ما براى ساختن اين بخش از تمدن نوين اسلامى، بشدت بايد از تقليد پرهيز كنيم؛ تقليد از آن كسانى كه سعى دارند روشهاى زندگى و سبك و سلوك زندگى را به ملتها تحميل كنند. امروز مظهر كامل و تنها مظهر اين زورگوئى و تحميل، تمدن غربى است. نه اينكه ما بناى دشمنى با غرب و ستيزه‌گرى با غرب داشته باشيم - اين حرف، ناشى از بررسى است - ستيزه‌گرى و دشمنىِ احساساتى نيست. بعضى بمجرد اينكه اسم غرب و تمدن غرب و شيوه‌هاى غرب و توطئه‌ى غرب و دشمنى غرب مى‌آيد، حمل ميكنند بر غرب‌ستيزى: آقا، شماها با غرب دشمنيد. نه، ما با غرب پدركشتگىِ آنچنانى نداريم - البته پدركشتگى داريم! - غرض نداريم. اين حرف، بررسى‌شده است.
 تقليد از غرب براى كشورهائى كه اين تقليد را براى خودشان روا دانستند و عمل كردند، جز ضرر و فاجعه به بار نياورده؛ حتّى آن كشورهائى كه بظاهر به صنعتى و اختراعى و ثروتى هم رسيدند، اما مقلد بودند. علت اين است كه فرهنگ غرب، يك فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودكننده‌ى فرهنگهاست. هرجا غربى‌ها وارد شدند، فرهنگهاى بومى را نابود كردند، بنيانهاى اساسىِ اجتماعى را از بين بردند؛ تا آنجائى كه توانستند، تاريخ ملتها را تغيير دادند، زبان آنها را تغيير دادند، خط آنها را تغيير دادند. هر جا انگليس‌ها وارد شدند، زبان مردم بومى را تبديل كردند به انگليسى؛ اگر زبان رقيبى وجود داشت، آن را از بين بردند. در شبه‌قاره‌ى هند، زبان فارسى چند قرن زبان رسمى بود؛ تمام نوشتجات، مكاتبات دستگاه‌هاى حكومتى، دولتى، مردم، دانشوران، مدارس عمده، شخصيتهاى برجسته، با زبان فارسى انجام ميگرفت. انگليس‌ها آمدند زبان فارسى را با زور در هند ممنوع كردند، زبان انگليسى را رائج كردند. شبه‌قاره‌ى هند كه يكى از كانونهاى زبان فارسى بوده، امروز در آنجا زبان فارسى غريب است؛ اما زبان انگليسى، زبان ديوانى است؛ مكاتبات دولتى با انگليسى است، حرف زدن غالب نخبگانشان با انگليسى است - بايد انگليسى حرف بزنند - اين تحميل شده. در همه‌ى كشورهائى كه انگليس‌ها در دوران استعمار در آنجا حضور داشتند، اين اتفاق افتاده است؛ تحميل شده است. ما زبان فارسى را بر هيچ جا تحميل نكرديم. زبان فارسى كه در هند رائج بود، به وسيله‌ى خود هندى‌ها استقبال شد؛ شخصيتهاى هندى، خودشان به زبان فارسى شعر گفتند. از قرن هفتم و هشتم هجرى تا همين زمان اخيرِ قبل از آمدن انگليس‌ها، شعراى زيادى در هند بودند كه به فارسى شعر ميگفتند؛ مثل اميرخسرو دهلوى، بيدل دهلوى - كه اهل دهلى است - و بسيارى از شعراى ديگر. اقبال لاهورى اهل لاهور است، اما شعر فارسى او معروف‌تر از شعر به هر زبان ديگرى است. ما مثل انگليس‌ها كه انگليسى را در هند رائج كردند، زبان فارسى را رائج نكرديم؛ فارسى با ميل مردم، با رفت‌وآمد شاعران و عارفان و عالمان و اينها به طور طبيعى رائج شد؛ اما انگليس‌ها آمدند مردم را مجبور كردند كه بايد فارسى حرف نزنند؛ براى فارسى حرف زدن و فارسى نوشتن، مجازات معين كردند.
 فرانسوى‌ها هم در كشورهائى كه تحت استعمار آنها بود، زبان فرانسه را اجبارى كردند. يك وقتى يكى از رؤساى كشورهاى آفريقاى شمالى - كه سالها فرانسوى‌ها بر آنجا سلطه داشتند - زمان رياست جمهورى با بنده ملاقات داشت. او با من عربى حرف ميزد؛ بعد ميخواست يك جمله‌اى را بگويد، واژه‌ى عربىِ آن جمله يادش نيامد، بلد نبود. معاونش يا وزيرش همراهش بود، به فرانسه به او گفت كه اين جمله به عربى چه ميشود؟ او هم گفت كه بله، اين جمله به عربى ميشود اين. يعنى يك عرب نميتوانست مقصود خودش را با عربى ادا كند، مجبور بود با فرانسه از رفيقش بپرسد، او هم بگويد كه اين است! يعنى اينقدر اينها از زبان اصلىِ خودشان دور مانده بودند. اين مسئله را سالها بر اينها تحميل كردند. پرتغالى‌ها هم همين جور، هلندى‌ها هم همين جور، اسپانيائى‌ها هم همين جور؛ هر جا رفتند، زبان خودشان را تحميل كردند؛ اين ميشود فرهنگ مهاجم. بنابراين فرهنگ غرب، مهاجم است.
 غربى‌ها آنجائى كه توانستند، بنيانهاى فرهنگى و اعتقادى را از بين بردند. در مثل كشور ما كه استعمارِ مستقيم وجود نداشت و به بركت مجاهدت يك عده از بزرگان، انگليس‌ها نتوانستند به طور مستقيم وارد شوند، افرادى را عامل خودشان كردند. اگر قرارداد 1299، يعنى 1919 ميلادى - كه معروف به قرارداد وثوق‌الدوله است - در ايران با مقاومت امثال مرحوم مدرس و بعضى از آزاديخواهانِ ديگر مواجه نميشد و اين قرارداد عملياتى ميشد، استعمار ايران حتمى بود - مثل هند - مردانى نگذاشتند اين اتفاق بيفتد. اما آنها به وسيله‌ى عوامل خودشان، با گماشتن رضاخان پهلوى و تقويت او و گذاشتن روشنفكران وابسته‌ى به غرب در كنار او - كه باز لازم نيست من اسم بياورم، دوست ندارم اسم بياورم - فرهنگ خودشان را بر ما تحميل كردند. بعضى از وزرا و نخبگان سياسى دستگاه پهلوى كه جنبه‌ى فرهنگى داشتند، اينها عامل غرب بودند براى دگرگون كردن فرهنگ كشورمان؛ و هرچه توانستند، كردند؛ يك مقوله‌اش مسئله‌ى كشف حجاب بود، يك مقوله‌اش فشار بر روحانيون و زدودن حضور روحانيون از كشور بود، و مقولات فراوان ديگرى كه در دوران رضاخان پهلوى دنبال ميشد. فرهنگ غربى، فرهنگ مهاجم است؛ هرجا وارد شود، هويت‌زدائى ميكند؛ هويت ملتها را از بين ميبرد. فرهنگ غربى، ذهنها را، فكرها را مادى ميكند، مادى پرورش ميدهد؛ هدف زندگى ميشود پول و ثروت؛ آرمانهاى بلند، آرمانهاى معنوى و تعالى روحى از ذهنها زدوده ميشود. خصوصيت فرهنگ غربى اين است.
 يكى از خصوصيات فرهنگ غربى، عادى‌سازى گناه است؛ گناه‌هاى جنسى را عادى ميكنند. امروز اين وضعيت در خود غرب به فضاحت كشيده شده؛ اول در انگليس، بعد هم در بعضى از كشورهاى ديگر و آمريكا. اين گناه بزرگِ همجنس‌بازى شده يك ارزش! به فلان سياستمدار اعتراض ميكنند كه چرا او با همجنس‌بازى مخالف است، يا با همجنس‌بازها مخالف است! ببينيد انحطاط اخلاقى به كجا ميرسد. اين، فرهنگ غربى است. همچنين فروپاشى خانواده، گسترش مشروبات الكلى، گسترش مواد مخدر.
 من سالها پيش - در دهه‌ى 30 و 40 - در منطقه‌ى جنوب خراسان، بزرگان و افراد صاحب فكر و پيرمردهائى را ديدم كه يادشان بود كه انگليس‌ها چگونه ترياك را با شيوه‌هاى مخصوصى در بين مردم رائج ميكردند؛ والّا مردم ترياك كشيدن بلد نبودند؛ اين چيزها وجود نداشت. اين افراد يادشان بود، سراغ ميدادند و خصوصياتش را ميگفتند. با همين روشها بود كه مواد مخدر بتدريج در داخل كشور توسعه پيدا كرد. فرهنگ غربى اينجورى است.
 فرهنگ غربى فقط هواپيما و وسائل آسايش زندگى و وسائل سرعت و سهولت نيست؛ اينها ظواهر فرهنگ غربى است، كه تعيين‌كننده نيست؛ باطن فرهنگ غربى عبارت است از همان سبك زندگى مادىِ شهوت‌آلودِ گناه‌آلودِ هويت‌زدا و ضد معنويت و دشمن معنويت. شرط رسيدن به تمدن اسلامىِ نوين در درجه‌ى اول اين است كه از تقليد غربى پرهيز شود. ما متأسفانه در طول سالهاى متمادى، يك چيزهائى را عادت كرده‌ايم تقليد كنيم.
 بنده طرفدار اين نيستم كه حالا در مورد لباس، در مورد مسكن، در مورد ساير چيزها، يكباره يك حركت جمعى و عمومى انجام بگيرد؛ نه، اين كارها بايد بتدريج انجام بگيرد؛ دستورى هم نيست؛ اينها فرهنگ‌سازى لازم دارد. همان طور كه گفتم، كار نخبگان است، كار فرهنگ‌سازان است. و شما جوانها بايد خودتان را براى اين آماده كنيد؛ اين، رسالت اصلى است.
 ما از علم ترويج ميكنيم، از صنعت ترويج ميكنيم، از اختراع و نوآورى ترويج ميكنيم، هر مبتكرى و هر ابتكارى را با احترامِ تمام بر روى چشم مينشانيم - اين به جاى خود محفوظ - اما همان طور كه گفتيم، اصل قضيه جاى ديگر است؛ اصل قضيه، درست كردن سبك زندگى است، رفتار اجتماعى است، اخلاق عمومى است، فرهنگ زندگى است. بايد در اين بخش، ما پيش برويم؛ بايد تلاش كنيم. تمدن نوين اسلامى كه ما مدعى‌اش هستيم و دنبالش هستيم و انقلاب اسلامى ميخواهد آن را به وجود بياورد، بدون اين بخش تحقق پيدا نخواهد كرد. اگر آن تمدن به وجود آمد، آن وقت ملت ايران در اوج عزت است؛ ثروت هم دنبالش هست، رفاه هم دنبالش هست، امنيت هم دنبالش هست، عزت بين‌المللى هم دنبالش هست؛ همه چيز با او خواهد بود، همراه با معنويت.
 يكى از نكاتى كه بايد در مواجهه‌ى با دنياى غرب كاملاً به آن توجه داشت، عامل و ابزار هنرى است كه در اختيار غربى‌هاست. اينها از هنر حداكثر استفاده را كرده‌اند براى ترويج اين فرهنگ غلط و منحط و هويت‌سوز؛ بخصوص از هنرهاى نمايشى، بخصوص از سينما حداكثر استفاده را كرده‌اند. اينها به صورت پروژه‌اى يك ملت را تحت مطالعه قرار ميدهند، نقاط ضعفش را پيدا ميكنند، از روان‌شناس و جامعه‌شناس و مورخ و هنرمند و اينها استفاده ميكنند، راههاى تسلط بر اين ملت را پيدا ميكنند؛ بعد به فيلمساز، به فلان بنگاه هنرى در هاليوود سفارش ميكنند كه بسازد و ميسازد. بسيارى از فيلمهائى كه براى ماها و براى كشورهائى نظير ما ميسازند، از اين قبيل است. من از فيلمهاى داخل خود آمريكا خبرى ندارم؛ اما آنچه كه براى ملتهاى ديگر ميسازند، جنبه‌ى تهاجم دارد. چند سال پيش از اين در خبرها بود كه در بعضى از كشورهاى بزرگ اروپائى تصميم گرفته شد كه با فيلمهاى آمريكائى مقابله شود. آنها مسلمان نيستند، اما آنها هم احساس خطر ميكردند؛ آنها هم احساس تهاجم ميكردند. نسبت به كشورهاى اسلامى البته بيشتر، و در مورد كشور انقلابى ما هم به طور ويژه؛ نگاه ميكنند، خصوصيات را ميسنجند، وضعيت را ميسنجند، فيلم را بر اساس آن ميسازند، خبر را بر اساس آن تنظيم ميكنند، رسانه را بر اساس آن شكل ميدهند و ميفرستند فضا. بايد به اينها توجه داشت. سليقه‌سازى ميكنند، فرهنگ‌سازى ميكنند؛ بعد از آنكه سليقه‌ها را عوض كردند، ذائقه‌ها را عوض كردند، آن وقت اگر احتياج به زر و زور بود، دلارها را وارد ميكند، نيروهاى نظامى و ژنرالها را وارد ميكنند. اين، شيوه‌ى حركت غربى‌هاست؛ بايد مراقب بود. بايد همه احساس كنند كه مسئوليت ايجاد تمدن اسلامىِ نوين بر دوش آنهاست؛ و يكى از حدود و ثغور اين كار، مواجهه‌ى با تمدن غرب است، به صورتى كه تقليد از آن انجام نگيرد.
 در پايان، من يك نكته را هم اضافه كنم: بحث امروز ما آغاز يك بحث است؛ در اين زمينه‌ها باز هم حرف خواهيم زد. انتظار داريم اهل فكر و اهل نظر در مراكزى كه ميتوانند و اهليت و صلاحيت اين كار را دارند، در اين زمينه‌ها كار كنند، فكر كنند، مطالعه كنند؛ بتوانيم پيش برويم. مراقب باشيم دچار سطحى‌گرى و ظاهرگرائى نشويم، دچار تحجر نشويم - اين يك طرف قضيه است - دچار سكولاريزمِ پنهان هم نشويم. گاهى اوقات در ظاهر، تبليغات، تبليغات دينى است؛ حرف، حرف دينى است؛ شعار، شعار دينى است؛ اما در باطن، سكولاريسم است؛ جدائى دين از زندگى است؛ آنچه كه بر زبان جارى ميشود، در برنامه‌ريزى‌ها و در عمل دخالتى ندارد. ادعا ميكنيم، حرف ميزنيم، شعار ميدهيم؛ اما وقتى پاى عمل به ميان مى‌آيد، از آنچه كه شعار داديم، خبرى نيست.
 انقلاب اسلامى تواناست. آن قدرتى و ظرفيتى و انرژى متراكمى كه در انقلاب اسلامى وجود دارد، اين توانائى را دارد كه همه‌ى اين موانعى را كه من گفتم و بسيارى‌اش را هم نگفتم، از سر راه بردارد و آن تمدن ممتازِ برجسته‌ى متعالىِ باشكوه اسلامى را جلوى چشم همه‌ى دنيا برقرار كند؛ و اين در زمان شما خواهد بود، ان‌شاءاللّه به دست شما خواهد بود، با همت شما خواهد بود. هرچه ميتوانيد، خودتان را از لحاظ علم و عمل و تزكيه و تقويت روح و تقويت جسم - همان طورى كه بارها عرض شده - آماده كنيد و ان‌شاءاللّه اين بار سنگين را به دوش بگيريد.
 والسّلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته‌
 
1) مائده: 2
2) آل عمران: 103
3) همان‌

رهبر معظم:راههاي مختلف دشمن/تعرض نظامي،جنگ نرم،تهاجم فرهنگي

بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين المكرّمين سيّما بقيّةالله فى الأرضين.
 بسيار خرسندم كه اين توفيق به دست آمد كه با شما مردم عزيزِ شهر كهن اسفراين در اين سفر ديدار و ملاقات كنم. اصل مسئله، ديدار با شما مردم و اظهار ارادت و اخلاص به شما و قدردانى و تشكر از حضور گرم و پرشور شما در طول سالهاى انقلاب است. البته اين سفرها بايد به حول و قوه‌ى الهى بتواند برخى مشكلات عمده‌ى اين مناطق را با همت مسئولان برطرف كند. مشكلات وجود دارد؛ به توفيق الهى، همت و اراده‌ى اصلاح هم وجود دارد؛ ظرفيت پيشرفت و اصلاح هم بحمدالله موجود است.
 آنچه كه در مورد اين شهر تاريخى و كهن، خوب است كه در ذهن ما، بخصوص در ذهن جوانهاى عزيز اين شهر باشد، اين است كه اين شهر در طول تاريخ، خاستگاه بزرگان علمى و فرهنگى و سياسىِ متعددى بوده است. در طول تاريخ، ادبا و شعرا و فقها و صاحبان تفكر و انديشه از اين شهر برخاسته‌اند و نام «اسفراينى» در ميان بزرگان تاريخ ما، نام مكررى است. امروز هم شهر اسفراين با استعداد طبيعى و انسانىِ خود ميتواند خاستگاه بزرگان و انديشمندانى باشد كه كشور به آنها افتخار كند و آينده‌ى كشور در دست تدبير و انديشه و تفكر آنها قرار گيرد. شما جوانان عزيز اين شهر - پسران و دختران - در هر بخشى مشغول كار يا تحصيل هستيد، بايد به اين آينده نگاه كنيد، به آن اميد بورزيد؛ و با اين ذخيره‌ى انسانى و با اين ميراث كهن، اين آينده، آينده‌ى ممكنى براى اين شهر است.
 مردم شهرستان اسفراين به نجابت و رشادت شناخته شده‌اند. امروز اين افتخار ديگرى است كه اين شهر، مهد پرورش قرآنيان محسوب ميشود. جلسات قرآن، آموزش قرآن، گسترش انديشه‌ى قرآنى به بركت جلسات قرآن در اين شهر، موجب شده است كه اينجا را خود مردمِ اين شهر، «دارالقرآن» بنامند؛ اين هم افتخار بزرگى است.
 البته اسفراينِ امروز با اسفراينِ قبل از انقلاب قابل مقايسه نيست. من در دوران پيش از انقلاب، يك توقف كوتاهى در شهر شما داشته‌ام. سال 1347 در اين منطقه‌ى «دهنه‌ى اوجاق» زلزله شد. ما از مشهد آمديم دهنه‌ى اوجاق، كه به خاطر زلزله به مردم امداد كنيم؛ در كنار آن، به اسفراين آمديم. اسفراين، آن روز يك ده بزرگ بود؛ از جهات گوناگون، با امروز قابل مقايسه نبود؛ با اينكه استعداد طبيعى در اين شهرستان، آن روز هم مثل امروز موجود بود. اين منطقه‌ى مستعد كشاورزى، اين آب فراوان، اين دشت حاصلخيز در دامنه‌ى كوه‌هاى بلند «شاه جهان»، اين دامدارى گسترده‌اى كه استعداد آن در اين منطقه معروف است؛ نه فقط در خود اسفراين، كه در منطقه‌ى حول و حوش اسفراين، از بجنورد تا سبزوار - حتّى در ضرب‌المثلهاى عاميانه، كه يقيناً در ذهن بسيارى از شما هم هست، اسم روغن كوهِ شاه جهان آمده است - آن روز در اختيار يك تعداد معدودى از وابستگان به دربار و دستگاه‌هاى سلطنتى بود؛ مردم هم چه در روستاها، چه در شهر، در وضعيت اسفبارى به سر ميبردند.
 امروز نه اينكه بخواهيم بگوئيم به قدر شايستگىِ اين منطقه - كه البته شايستگى اين منطقه بيش از اينهاست - اما به قدر قابل توجهى اين منطقه پيشرفت كرده است. علاوه بر امكانات كشاورزى و دامدارى، صنعت وارد اين منطقه شده است؛ دو كارخانه‌ى بزرگ از كارخانه‌هاى مهم كشور در اينجاست، كارخانجات ديگرى هم در اطراف و اكناف وجود دارد؛ كه اين، پيشرفت استان و پيشرفت اين منطقه و اين شهرستان را نويد ميدهد و ان‌شاءالله آينده‌ى بهترى از لحاظ مادى خواهد داشت.
 مشكلاتى وجود دارد؛ هم در زمينه‌ى كشاورزى مشكلات وجود دارد، هم در زمينه‌ى كارخانجات؛ كه ان‌شاءالله بايد با همت مسئولان، با توجهى كه اين سفر موجب آن توجه است در ميان مسئولان سطوح مختلف كشور، اين مشكلات هم برطرف شود. يقيناً تلاش لازم در اين زمينه وجود خواهد داشت.
 در اين منطقه، اميد اينكه تأسيسات دانشگاهى و مراكز علوم عالى دانشگاهى وجود  داشته باشد، حتّى تصور آن هم نميشد. امروز بحمدالله مراكز دانشگاهى در اينجا هست؛ و من به شما عرض بكنم كه اين مخصوص اسفراين هم نيست؛ در بسيارى از نقاط كشور كه گمان نميرفت يك مركز علوم دانشگاهى در آنجا تأسيس شود، خوشبختانه دانشگاه‌هاى متعدد با فراگيرىِ رشته‌هاى گوناگون به وجود آمده است؛ كه حالا من در عرايضى كه خواهم كرد، به اين هم اشاره ميكنم.
 آنچه كه مهم است، توجه به مسائل اساسى كشور است، كه ميتواند جهتگيرى آحاد مردم را، و در سطوح مختلف، مسئولان را مشخص كند؛ به ما بگويد كه ما به كدام طرف داريم حركت ميكنيم، فرداى ما چگونه است و امروز براى رسيدن به فرداى بهتر چه بايد بكنيم.
 من دو مطلب را در سخنرانى بجنورد به مردم عزيزمان عرض كردم، كه اندكى درباره‌ى آن دو مطلب بحث ميكنم و قدرى مطلب را براى شما مردم عزيز اين منطقه باز ميكنم.
 يك مطلب اين بود كه عرض كرديم استان خراسان شمالى را با شاخصه‌ى شور و سرزندگى و نشاط شناخته‌ايم. از قديم، همين خصوصيت را ما نسبت به اين منطقه ميشناختيم و مردم اين منطقه، كه امروز نام «خراسان شمالى» را بر آنها گذاشته‌اند، شناخته شده بودند به مردمانِ داراى شور و نشاط و سرزندگى و آمادگى‌هاى روحى و جسمى. خب، اين خيلى سرمايه‌ى بزرگى است. خمودى يك ملت، بزرگترين عامل عقب‌افتادگى آنهاست. شور و نشاط و سرزندگى در يك ملت، زمينه‌ى اصلى براى پيشرفت آنها در همه‌ى زمينه‌هاست. اين شرط اصلى در اينجا هست.
 دو سه نكته پيرامون مسئله‌ى نشاط عمومى جوانها بايد عرض كنيم. نكته‌ى اول اين است كه اين شور و نشاط را بايد حفظ كرد؛ نبايد گذاشت و اجازه داد كه عوامل گوناگون و مؤثرات گوناگون، اين شور و نشاط همگانى را ضعيف كند يا از بين ببرد. مطمئناً يك نقطه‌ى مورد نظر دشمنان پيشرفت اين كشور اين است كه به ملت ما حالت خمودگى بدهند؛ يعنى همين شور و نشاط را خاموش كنند، اين شعله را فروبنشانند. نبايد تسليم اين خواست مغرضانه و خصمانه‌ى دشمنان شد. اينكه شما مشاهده ميكنيد صدها مركز راديوئى و تلويزيونى، بعلاوه‌ى صدها مراكز گوناگون سايبرى و محيط مجازى در نقاط مختلف دنيا دارند تلاش ميكنند تا پيام يأس و نااميدى را به اذهان ملت ما تلقين كنند، به خاطر همين است. وقتى نااميدى به وجود آمد، وقتى يأس وجود داشت، نشاط از بين ميرود و شور و تحرك خاموش ميشود. يكى از اصلى‌ترين عوامل تبليغات گوناگون امپراتورى خبرى دنيا همين است كه جوانان ما را از تلاش و حركت - كه ناشى از شور و آرمانخواهى آنهاست - باز بدارد. ما در نقطه‌ى مقابل بايد سعى كنيم اين را نگه داريم. عقيده‌ى بنده اين است كه بزرگداشت و زنده نگهداشتن نام سرداران و شهيدان و رزمندگان و آن جوانانى كه قبل از نسل كنونى - كه شما جوانها باشيد - وارد ميدان شدند و در دشوارترين عرصه‌ها با شور و نشاط حضور پيدا كردند، ميتواند بر شور و نشاط جوانان ما بيفزايد.
 يكى از چيزهاى اساسى‌اى كه امروز ميتواند ضد اين تحرك عمل كند و متأسفانه به وسيله‌ى باندهاى مرموز توسعه داده ميشود، مواد مخدر است. به اعتقاد بنده، خود جوانها بايد با همان شور و نشاطى كه اشاره كرديم، با مواد مخدر مبارزه كنند. آنها ميخواهند جوانهاى ما را اسير كنند؛ حالت تخديرشدگى، بى‌تفاوتى و به‌زمين‌خوردگى را بر جوانان ما تحميل كنند. آن كه بايد در مقابل اين توطئه با استحكام بايستد، در درجه‌ى اول، خود جوانها هستند. البته مسئولين دولتى مسئوليت دارند، دستگاه‌هاى ذى‌ربط مسئوليت دارند، اما هيچ عاملى به قدر عامل درونىِ مردم نميتواند در مقابل اينگونه انحرافها بايستد و مقاومت كند. اين يك نكته است. قطعاً اين حالت ايستادگى جوانهاى ما در اين استان ميتواند آنچه را كه باندهاى مهلك و مضر دنبال ميكنند، خنثى كند. اين يك نكته در مورد اين شور و نشاط. اولاً آن را بايد نگه داشت و بايد توجه كرد كه دشمن درصدد آن است كه اين شعله‌ى نشاط و تحرك و سرزندگى را از جوانهاى ما سلب بكند. نكته‌ى ديگر اينكه از همين روحيه بايد براى مواجهه‌ى با آن مسئله‌ى مهم - يعنى آن خطر بزرگ مواد مخدر - استفاده كرد و با آن پديده مبارزه كرد.
 مطلب دومى كه در ديدار مردم بجنورد عرض كرديم و به اطلاع شما هم رسيده است، مسئله‌ى پيشرفت است. ما عرض كرديم كه هدف، پيشرفت است. پيشرفت به معناى تحرك دائمى است. اگر دقت كنيم، پيشرفت، هم راه و مسير است، هم هدف است. ما ميگوئيم هدف، پيشرفت است؛ در حالى كه پيشرفت يعنى حركت به جلو. چطور حركت به جلو ميتواند هدف قرار بگيرد؟ توضيحش اين است كه پيشرفت انسان هرگز متوقف نميشود. يعنى خداى متعال انسان را آنچنان آفريده است كه حركت او به جلو در ميدانهاى مختلف، هيچ وقت به حد يقف نميرسد. به هر مرحله‌اى كه شما برسيد - چه در مراحل مادى و چه معنوى - مطمئناً توقف در آن مرحله، براى انسان علاقه‌مند به پيشرفت، معنا ندارد. بنابراين پيشرفت، هم راه است، هم هدف است. بايد دائم به حركت ادامه داد و پيش رفت.
 ملت ايران اين استعداد را دارد كه آنقدر پيشرفت كند كه بتواند در جهات گوناگون به عنوان يك الگوئى در دنيا خودش را نشان دهد. چرا ما به خودمان بدبين باشيم؟ چرا با نظر تحقير به خودمان و ملت خودمان و آينده‌ى خودمان نگاه كنيم؟ دشمن ميخواهد اين را به ملت ما تلقين كند و در طول سالهاى متمادى تلقين كرده است. اينجور باوراندند كه حتماً عنصر غربى پيشرو است و بايد دنبال او حركت كرد؛ نه، يك روزى تاريخ ما به ما نشان ميدهد كه قضيه بعكس بوده است. ما در دنيا پيشرو بوديم؛ پيشرو در علم بوديم، پيشرو در صنعت بوديم، پيشرو در تمدن‌سازى بوديم، پيشرو در فرهنگ بوديم؛ ديگران از ما ياد ميگرفتند، مى‌آموختند؛ چرا امروز همان طور نشود؟ همت جوانان ما و نگاه آنها به مقوله‌ى پيشرفت بايد آنجور باشد كه ما آن آينده را در نظر بگيريم.
 من چندى قبل به جوانهاى دانشجو و نخبه اين نكته را گفتم، بايد همت شما اين باشد كه در دنيا به وضعى برسيم كه اگر كسى بخواهد به تازه‌هاى علمى دست پيدا كند، مجبور باشد زبان فارسى ياد بگيرد. جوانان ما اين آينده را به عنوان يك آينده‌ى حتمى و قطعى در نظر بگيرند، براى آن تلاش كنند، براى آن كار كنند. نخبگان ما، نخبگان سياسى ما، نخبگان علمى و فرهنگى ما، با اين نگاهِ به آينده حركت كنند، برنامه‌ريزى كنند و به هيچ حدى قانع نباشند. اين مقوله‌ى پيشرفت است.
 خب، پيشرفت شاخصهائى دارد. يكى از شاخصهاى پيشرفت يك ملت، عزت ملى و اعتمادبه‌نفس ملى است. ادعاى من اين است كه با لحاظ اين شاخص، ملت ما پيشرفت زيادى كرده است. امروز ملت ما داراى اعتمادبه‌نفس در عرصه‌ى سياست بين‌المللى است. اينكه شما ملاحظه ميكنيد مسئولان كشور در مواجهه‌ى با قضاياى جهانى، با اعتمادبه‌نفسِ كامل حرف ميزنند، ناشى از اين است كه ملت ما احساس عزت و اعتمادبه‌نفس ميكند. اسلام به ما اين اعتمادبه‌نفس را داده است. هر مقدارى كه با اسلام و احكام قرآن و معارف قرآن آشناتر باشيم، اين اعتمادبه‌نفس ملى بيشتر خواهد شد. مقوله‌ى عزت ملى و اعتمادبه‌نفس ملى، به طور كلى محسوس است. در عرصه‌هاى جهانى؛ چه در مسابقات علمىِ جهانى، چه در رقابتهاى سياسىِ جهانى، امروز ملت ايران حرف براى گفتن دارد. مسئولين كشور به اعتماد ايستادگى ملت، در عرصه‌هاى جهانى و صحنه‌هاى بين‌المللى مى‌ايستند و كار خودشان را و حرف خودشان را پيش ميبرند. اين يك شاخص است.
 يك شاخص ديگر براى پيشرفت، عدالت است. اگر كشورى در علم و فناورى و جلوه‌هاى گوناگون تمدن مادى پيشرفت كند، اما عدالت اجتماعى در آن نباشد، اين به نظر ما و با منطق اسلام پيشرفت نيست. امروز در بسيارى از كشورها علم پيشرفت كرده است، صنعت پيشرفت كرده است، شيوه‌هاى گوناگون زندگى پيشرفت كرده است، اما فاصله‌ى طبقاتى عميق‌تر و شكاف طبقاتى بيشتر شده است؛ اين پيشرفت نيست؛ اين پيشرفتِ سطحى و ظاهرى و بادكنكى است. وقتى كه در يك كشورى، جمعيت معدودى بيشترين بهره‌ى مادى را از آن كشور ميبرند و در همان كشور، در خيابانها مردم از سرما و گرما ميميرند، عدالت اينقدر نامفهوم و غير عملى در آن كشور است. در خبرهاى جهانى ميخوانيم كه در فصل تابستان در شهرهاى ايالتهاى مختلف آمريكا، افرادى از گرما ميميرند! خب، چرا كسى از گرما بميرد؟ اين غير از اين است كه سرپناه ندارند، خانه ندارند، جا ندارند؟ آمريكا همان كشورى است كه ثروتمندترين آدمهاى دنيا و گردن‌كلفت‌ترين شركتها و كارتلها و تراستهاى دنيا در آن كشور هستند؛ بيشترين سود تجارتهاى سلاح در آن كشور است؛ اما در كشورى كه آن ثروتهاى افسانه‌اى وجود دارد، عده‌اى در تابستان از گرما، و در زمستان از سرما جان ميدهند و ميميرند! اين معنايش عدم وجود عدالت است. حالا در فيلمهاى سينمائى و ادعاهاى افسانه‌اى و داستانى، شكلهائى از عدالت را نمايش بدهند؛ خب، اين با واقعيت فاصله‌اش بسيار زياد است. در كشورهائى كه با شيوه‌ى اقتصادىِ سرمايه‌دارى اداره ميشوند و نام ليبراليسم - آزادگرائى - را روى خودشان گذاشته‌اند، يك چنين بدبختى‌هائى وجود دارد؛ در آنجا واقعيت زندگى اين است.
 ما اگر بخواهيم پيشرفت كنيم، در درجه‌ى اول، يكى از شاخصهاى مهم، عدالت است. ادعاى بنده اين است كه ما در اين زمينه پيشرفت كرده‌ايم؛ البته نه به قدرى كه ميخواهيم. اگر خودمان را با وضع قبل از انقلاب مقايسه كنيم، پيشرفت كرده‌ايم؛ اگر خودمان را با بسيارى از كشورهاى ديگر كه با نظامهاى گوناگون زندگى ميكنند، مقايسه كنيم، بله پيشرفت كرده‌ايم؛ اما اگر خودمان را مقايسه كنيم با آنچه كه اسلام به ما گفته است و از ما خواسته است، نه، ما هنوز خيلى فاصله داريم و بايد تلاش كنيم. اين تلاش به عهده‌ى كيست؟ اين تلاش به عهده‌ى مسئولان و مردم - با هم - است.
 بله، ما از لحاظ توزيع منابع عمومى به همه‌ى مناطق كشور، پيشرفت كرده‌ايم. يك روزى بود كه بيشترين منابع اين كشور در مناطق مخصوصى كه تعلق خاصى داشت به قدرتمندان آن روز و به دربار آن روز، صرف ميشد؛ بسيارى از استانها و شهرها هم از منابع عمومى كشور هيچ حظ و بهره‌اى نداشتند. قبل از انقلاب، يكى از استانهاى بزرگ اين كشور - كه البته نميخواهم اسم بياورم؛ قبلاً يك وقتى گفتم - پنج فرودگاه اختصاصى در پنج نقطه‌ى استان داشت، كه متعلق بود به وابستگان به دربار شاه؛ اما يك فرودگاه عمومى در آن استان وجود نداشت! يعنى مردم براى استفاده‌ى از فرودگاه و هواپيما و رفت‌وآمد هوائى، هيچ امكانى نداشتند؛ در حالى كه در همان استان، پنج فرودگاه براى اشخاص خاص وجود داشت؛ اين بى‌عدالتى بود. امروز وقتى نگاه ميكنيم، مى‌بينيم از لحاظ خدمات، از لحاظ جاده‌سازى، از لحاظ ساختن بزرگراه‌ها و آزادراه‌ها و جاده‌هاى راحت، سرتاسر كشور برخوردارند. از لحاظ گسترش تحصيل علم، در سرتاسر كشور اين امتياز و اين امكان وجود دارد. همان طور كه اشاره كردم، مناطق متعددى از كشور در آن روز، حتّى شهرها، از لحاظ دبيرستان در مضيقه بودند. بنده در استان سيستان و بلوچستان تبعيد بودم؛ اوضاع را آنجا ميديدم. از لحاظ دبيرستان، بسيارى از شهرهاى آن استان در مضيقه بودند. يك مركز نيم‌بندِ ضعيفِ درجه‌ى سوم چهارمِ دانشگاهى در كل آن استان وجود داشت. امروز شما وقتى در آن استان و بقيه‌ى استانها نگاه كنيد، مى‌بينيد در همه‌ى شهرها دانشگاه وجود دارد؛ يعنى امكان تحصيل. خب، اين عدالت است. اين معنايش اين است كه امكان تحصيل علم توزيع شده است بين مناطق گوناگون كشور؛ امكانات مادى كشور، منابع مالى، علم توزيع شده است؛ اين بسيار چيز خوبى است. در گذشته، نخبگان شهرهاى دوردست و كسانى كه داراى استعداد بودند، امكان بروز و ظهور نداشتند؛ امروز چرا، امكان بروز و ظهور دارند. در اسفراين و هر نقطه‌ى ديگرى، وقتى انسان بااستعدادى حضور داشته باشد و بتواند نخبگىِ خودش را نشان دهد، دستگاه‌هاى گوناگون كشور از او استقبال ميكنند، او را گرامى ميدارند و از امكان او استفاده ميكنند. در گذشته اينجور نبود. بنابراين نسبت به گذشته، مطمئناً اين شاخص پيشرفت - كه شاخص عدالت است - برجسته است؛ اما نسبت به آنچه كه ما از اسلام فهميديم و شناختيم، نه، ما هنوز عقبيم؛ بايد تلاش كنيم و كار كنيم.
 آنچه كه من ميخواهم از مجموع اين عرايض براى شما مردم عزيز، بخصوص جوانهاى عزيز - از زن و مرد و دختران و پسران - نتيجه بگيرم، اين است كه كشور ما، ملت ما در يك عرصه‌ى روياروئى بزرگى با موانع حضور دارد و در اين عرصه‌ى روياروئى، كشور احساس ضعف نميكند. ما احساس ناتوانى نميكنيم؛ احساس قدرت و توانائى ميكنيم؛ ميدانيم كه با تلاش ميتوان همه‌ى اين موانع را از بين برد. برخى از موانع، موانع طبيعى است؛ با اين موانع طبيعى به شكلى بايد برخورد كرد و با آنها زورآزمائى كرد. بعضى از موانع، موانع تحميلى است، موانع سياسى است، مشكلاتى است كه دشمنان پيشرفت اين كشور در برابر راه اين مردم به صورت مانع ايجاد ميكنند؛ با اينها به شكل ديگرى بايد برخورد كرد.
 در اين عرصه‌ى روياروئى و رزم انسانى و جنگ اراده‌ها، آنچه كه ميتواند تعيين‌كننده باشد، عبارت است از تصميم و اراده و بصيرت و روشن‌بينى شما مردم عزيز. وحدت ملت ايران، اتحاد كلمه‌ى مسئولان كشور، همكارى دستگاه‌هاى مختلف، وظيفه‌شناسى و مسئوليت‌شناسى آحاد مردم ميتواند ما را به پيشرفتهاى بيشترى برساند؛ ميتواند آن چهره‌اى را كه متناسب با اين كشور و اين ملت عزيز و بااستعداد است، براى ما به وجود بياورد.
 دشمنان ما برنامه‌ريزى ميكنند؛ به خيال خودشان ميخواهند در مقابل اين ملت بزرگ و بااراده، مانع و رادع درست كنند تا اين پيشرفت اتفاق نيفتد؛ اما مطمئن باشند و بدانند همچنان كه از روز اول انقلاب تا امروز تجربه كرديم، در آينده هم دشمنان ما در همه‌ى توطئه‌ها و مكرها و كيدهاى خود شكست خواهند خورد. سياستمدارهاى مختلفى در كشورهاى معارض ما آمدند و رفتند - در آمريكا، در انگليس، در برخى كشورهاى ديگر - هركدام كه آمدند، با يك دل پركينه و پربغض نسبت به حركت اسلامى و انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى آمدند؛ طراحى كردند، برنامه‌ريزى كردند؛ هرچه در توان و تلاش داشتند، انجام دادند؛ به خيال اينكه جمهورى اسلامى و ملت ايران را به زانو دربياورند. آنها رفتند، بعضى حتّى نامشان هم فراموش شد؛ اما ملت ايران با سرافرازى و سربلندى بحمدالله در صحنه حاضر است و با اراده‌ى قوى‌تر و تصميم راسخ‌تر از روز اول، راه خود را ادامه ميدهد. اين نشان‌دهنده‌ى قوّت آينده‌ى نظام جمهورى اسلامى و اين ملت بزرگى است كه اين نظام را خواسته‌اند و از آن پشتيبانى كرده‌اند.
 البته ما بايد مغرور نشويم. من در كنار ذكر اين حماسه‌ها، اين را هم بايد عرض كنم كه به خود مغرورشدن و غفلت‌كردن از كيد و مكر دشمن، خطرات بزرگى دارد. نبايد مغرور شد. بنده به مسئولين هميشه توصيه ميكنم، ميگويم قوى باشيد، اما دشمن را هم ضعيف نينگاريد. نبايد از دشمن غفلت كرد. دشمن از راههاى مختلف وارد ميشود؛ يك روز صحبت تحريم است، يك روز صحبت تعرض نظامى است، يك روز صحبت جنگ نرم است، يك روز صحبت تهاجم فرهنگى و ناتوى فرهنگى است. دشمن از راههاى مختلفى وارد ميشود؛ بايد هشيار بود.
 اين پيشرفتى كه عرض كرديم، اين آينده‌ى روشنى كه ترسيم كرديم، اين افق زيبا و شيوا و جذابى كه در مقابل ماست، فقط در صورتى قابل تحقق است كه ما هشيار باشيم، بيدار باشيم، متوجه باشيم، دچار غفلت نشويم، خيال نكنيم كه حالا همه چيز روبه‌راه است؛ با خيال راحت فقط مشغول كارهاى شخصى خودمان باشيم، از نگاه به آينده‌ى كشور غفلت كنيم.
 يكى از خصوصياتى كه در مورد اسفراين نظر بنده را جلب كرد، شركت بالاى اين مردم عزيز در انتخاباتهاى گوناگون است؛ اين خيلى مهم است. استان خراسان شمالى يكى از رتبه‌هاى بالاى شركت در انتخابات را دارد؛ آن وقت در استان خراسان شمالى، شهر اول در اين منطقه، اسفراين است. حضور در انتخابات، آگاهى است؛ بصيرت است. حضور در پاى صندوق رأى، يك كارى از سر بيكارى نيست؛ يك عمل است؛ يك عمل صالح است. من حالا در باب انتخابات ان‌شاءالله در اين سفر، در ديدارهاى ديگرى كه با مردم خواهم داشت، عرايضى عرض خواهم كرد - وارد آن مقوله نميشوم - اما خود اينكه يك مردمى، يك مجموعه‌اى در يك شهر، در يك استان و در كل كشور نسبت به آينده احساس وظيفه كند، نسبت به مديريت كشور احساس وظيفه كند و بخواهد در آن دخالت كند و ورود در صحنه پيدا كند، چيز ارزشمندى است؛ اين ضد آن غفلتى است كه دشمن ميخواهد بر ما تحميل كند. اين روحيه را بايد حفظ كرد؛ روحيه‌ى حضور را، روحيه‌ى شركت را، روحيه‌ى همكارى و تعاون را، به مناسبت مسائل اقتصاد، روحيه‌ى مصرف داخلى را؛ كه اين هم يكى از مقولات مهمى است كه در اينجا وارد آن مقوله نميشوم.
 اما يك جمله عرض بكنم. ما بر روى توليد داخلى تكيه كرديم؛ هم در اول امسال و در شعار سال، هم در صحبتهائى كه در طول اين چند ماه از اول سال انجام گرفته. خب، توليد داخلى احتياج دارد به مصرف داخلى؛ اين به عهده‌ى مردم است. مصرف خودمان را بايد از توليدات خودمان انتخاب كنيم. اينكه كسانى همه‌اش دنبال ماركها و برندهاى خارجى و اسمهاى خارجى باشند، خطاست؛ فرونشاندن يك هوس شخصى است، اما ضربه‌زدن به يك كار عمومى و اصلى است. مصرف داخلى، توليد داخلى را افزايش ميدهد؛ توليد داخلى كه افزايش پيدا كرد، همين مشكلاتى كه آقاى امام جمعه‌ى محترم گفتند، برطرف ميشود؛ بيكارى برطرف ميشود. توليد كه رونق بگيرد، يعنى تورم كم بشود، گرانى كم بشود، اشتغال افزايش پيدا كند؛ اينها همه به هم متصل است. يك سر اين قضيه دست ما مردم است، كه مصرف خودمان را چگونه انتخاب كنيم.
 به هر حال وظائف زياد است، اما توفيقات الهى هم بسيار زياد است. خداى متعال ان‌شاءالله اين توفيقات و اين تفضلى را كه بر ملت ايران داشته است، همچنان بر اين ملت ادامه خواهد داد. ان‌شاءالله مشمول الطاف الهى و مشمول ادعيه‌ى زاكيه‌ى حضرت بقيةالله (ارواحنا فداه) باشيد.
 من مجدداً از شما مردم عزيز اسفراين به خاطر اين حضور گرم و صميمى و پرشورتان تشكر ميكنم؛ به خاطر حضور گرمتان در همه‌ى مراسم انقلاب و مسائل مهم مربوط به كشور، تشكر و قدردانى ميكنم و نسبت به شهداى عزيزتان، بزرگانتان، گذشتگانتان عرض ارادت و اخلاص دارم و اميدوارم خداى متعال رحمت و تفضل خودش را بر همه‌ى شما نازل كند.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌

رهبر معظم:امروز نسل جوان در ایستادگی در مقابل زیاده خواهی قدرت ها، خط شکن است

بسم االه الرحمن الرحيم
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز (شنبه) در دیدار خانواده های شهیدان، جانبازان و ایثارگران استان خراسان شمالی، پدیده شگفت آور رویش های جدید و بیشمار انقلاب اسلامی در نسل جوان را نتیجه برکت خون شهیدان دانستند و تأکید کردند: با وجود برخی ریزش ها از میان قافله انقلاب، رویش های فراوان انگیزه های جدید و عزم های راسخ و آگاه، ملت ایران را اکنون به خط شکن شجاعت و ایستادگی در مقابل فزون خواهی سلطه گران تبدیل کرده است.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر این که روی برگرداندن عده ای از انقلاب اسلامی به معنای از حرکت ایستادن قافله انقلاب نیست افزودند: برخی افراد به دلایل مختلف همچون احساس خستگی یا تردید در گذشته خود و یا فریفته شدن به لبخند دشمن، از مسیر انقلاب خارج شدند اما در مقابل، به برکت خون شهیدان، رویش های جدید و فراوانی در نسل جوان بوجود آمده که سراسر کشور را لبریز از روحیه ایستادگی، ثبات و عزت کرده است.
حضرت آیت الله خامنه ای خاطر نشان کردند: اگر در دوره ای رزمندگان اسلام در منطقه عملیاتی خط شکنی می کردند، امروز نسل جوانی که امام، شهدا و دفاع مقدس را ندیده است، در ایستادگی در مقابل زیاده خواهی قدرت ها، خط شکن است.
ایشان صاحبان اندیشه را به تأمل در خصوص پدیده شگفت آور بیشماری رویش های انقلاب در مقابل ریزش های آن دعوت کردند و افزودند: آگاهی و عزم راسخ نسل جوان کنونی اگر بیشتر از جوانان دوران دفاع مقدس نباشد، کمتر نیست.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: جامعه، امروز مملوّ از جوانهای شجاع، آگاه، آشنا به حقایق زمان و مسلط به مسائل گوناگون سیاسی است که رویش های جدید انقلاب هستند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به قضاوت های غلط برخی افراد در مورد نسل جوان و نگرانیهایی که آنان در برخی مواقع اظهار می دارند، افزودند: بر خلاف این قضاوت های نادرست، جوانان کشور، با ایمان و علاقمند به راه شهدا و انقلاب هستند.
ایشان در پایان با تجلیل از خانواده های شهیدان و ایثارگران و همچنین صبر و بردباری همسران جانبازان خاطر نشان کردند: همه ملت ایران باید سپاسگزار خانواده های شهدا باشند و فرزندان شهیدان نیز باید میراث گرانبهای پدران خود را با افتخار به نسل های بعد بسپارند.

رهبر معظم:ياد خدا و معنویت عامل اصلی افزایش توانایی و قدرت بازدارندگی نیروهای مسلح

بسم الله الرحمن الرحيم
مراسم صبحگاه مشترک یگانهای نظامی، انتظامی و بسیج استان خراسان شمالی، صبح  امروز(جمعه) با حضور حضرت آیت الله خامنه ای فرمانده کل قوا درپادگان شهید نوری تیپ پیاده حضرت جواد الائمه سپاه پاسداران در بجنورد برگزار شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در ابتدای ورود به پادگان تیپ پیاده حضرت جواد الائمه علیه السلام، در محل یادمان شهدا حضور یافتند و با قرائت فاتحه، علو درجات شهدای دفاع مقدس را مسئلت کردند.
حضرت آیت الله خامنه ای سپس از یگانهای حاضر در میدان سان دیدند.
حضرت آیت الله خامنه ای در سخنانی در این مراسم، نیروهای مسلح را مایه امنیت خاطر ملت و مصونیت ساز در مقابل توهمات تجاوزکارانه بیگانگان دانستند و تأکید کردند: ملت ایران به پیروی از تعالیم اسلام اهل تجاوز و تعرض نیست اما در مقابل هیچ تجاوزی نیز کوتاه نخواهد آمد.
ایشان با تأکید بر اینکه انگیزه سلطه گران برای جنگ افروزی، فروش سلاح و رونق بخشیدن به صنایع نظامی وابسته به سرمایه داران است، افزودند: تنها عاملی که موجب تضعیف انگیزه جنگ افروزی قدرت طلبان و یا از بین رفتن این انگیزه می شود، آمادگی عمومی ملت و آمادگی دفاعی نیروهای مسلح است.
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: احساس آمادگی عمومی در ملت ایران بویژه جوانان، امروز بیش از هر زمان دیگر است و نیروهای مسلح نیز بسیار آماده تر و تواناتر از گذشته هستند.
حضرت آیت الله خامنه ای یاد خدا و معنویت را عامل اصلی افزایش توانایی و قدرت بازدارندگی نیروهای مسلح دانستند و تأکید کردند: پیروزی رزمندگان اسلام در 8 سال دفاع مقدس و شکست ارتش به ظاهر قدرتمند و مجهز و مدعی رژیم صهیونیستی در جنگ های 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه بهترین نمونه ها از تأثیر معنویت در افزایش قدرت و توان دفاعی هستند.
ایشان افزودند: ملت ایران امروز بیش از هر زمان دیگر در مقابل دشمنان، احساس قدرت می کند و این احساس متکی بر واقعیات است.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر لزوم حفظ و تقویت قدرت آمادگی ملت و نیروهای مسلح، خاطرنشان کردند: آمادگی و روحیه پای کار بودن ملت ایران و نیروهای مسلح، آنچنان هیبتی بوجود آورده است که اجازه گمان و توهم تجاوز را نیز به دشمن نخواهد داد.

رهبر معظم راه حل گراني و بيكاري جوانان را گفتند اكنون نوبت مجلس و دولت است

بسم الله الرحمن الرحيم
خطاب اول ايشان با دشمنان بود كه همانطور كه 31 سال تحريم شما نتيجه اي نداد اكنون هم به همان طريق نتيجه نمي دهد. اما ايشان راه حل اصلي دو مسئله گراني و بيكاري جوانان غير از مقابله با تحريمها را توليد ملي و حمايت از كار و سرمايه ايراني دانستند. اين وظيفه ايست كه بر گردن دولت و مجلس است و فوه قضائيه هم بايد نظارت كند كه قانون اصل 44 چگونه اجرا مي شود؟ مجلس بايد تصويب كند و دولت هم بايد اجرا كند و با سستي يكي وظيفه ديگري ساقط نمي شود. يك مثال براي حمايت از كار و سرمايه ايراني مي زنيم. در هنگام گراني محصولات لبني دولت شركت كاله را دو ميليارد تومان جريمه كرد. دولت كاله گفت من نمي توانم اين پول را بدهم و در اينصورت كارخانه را تعطيل مي كنم كه دولت كوتاه آمد. اين در حاليست كه يكي از دوستان ما در بانكي كه جنب شركت كاله قرار دارد كار مي كند و مي گويد اين شركت فقط سود خالصش روزانه 5 ميلياردتومان است. يعني مي توانسته بپردازد و فقط مي خواسته پوزه دولت را به خاك بمالد. اين يعني چي؟ يعني نظام سرمايه داري. يعني به صرف اينكه من كارخانه دارم هر غلطي دلم بخواهد مي توانم بكنم. كه بنابر برخي از اقوال موثق اين شركت متعلق به آقاي ن.ن از سياسيون است. اگر دولت و مجلس از كار و سرمايه ايراني حمايت مي كردند كه اينگونه نمي شد. خيلي از جوانان كار بلدند ولي سرمايه ندارند كاركنند. خيلي از كساني كه سرمايه دارند سرمايه شان بقدري نيست كه مثل شركت كاله راه بياندازند و جوانانرا هم سر كار بياورند. با تشكيل شركتهايي به منظور تجميع سرمايه ها هم از كار كارگر ايراني حمايت مي شود هم از سرمايه سرمايه دار ايراني. خود من اولين سرمايه گذار اين شركت هستم. دولت و مجلس وارد عمل شوند.

رهبر معظم:آموزش فرهنگ خردورزی،خودباوری واعتمادبه نفس،بردباری وحلم،همت بلندوافق دوردست

بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز(پنجشنبه) در دیدار هزاران نفر از معلمان، اساتید و اعضای هیأت علمی دانشگاههای استان خراسان شمالی، با اشاره به لزوم اهتمام به ساختن و شکل دهی هویت انسانی کودکان بر اساس خلقیات نیکو، از همان دوران ابتدایی، تأکید کردند: اساسی ترین نیاز کشور، ایجاد روحیه امید به آینده، نشاط ، و خودباوری در نسل جوان است.
رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای سخنان خود، هدف از برگزاری جلسات متعدد با معلمان و اساتید را نهادینه کردن فرهنگ احترام به مقام معلم و استاد بیان کردند و با اشاره به برخی مطالب حرفه ای، دقیق، سنجیده و کارشناسی شده معلمان و اساتید استان خراسان شمالی، افزودند: این مطالب بسیار قابل استفاده و شنیدن آنها لذت بخش بود، ضمن آنکه نشان دهنده وجود استعدادهای برتر و اندیشه های خوب و روشن در خراسان شمالی است.
حضرت آیت الله خامنه ای با تبیین فلسفه تشکیل حکومت در اسلام به منظور ایجاد تحول همه جانبه در فرد و جامعه و غلبه خصلت های انسانی بر خصلت های پست ، تأکید کردند: در چنین دیدگاهی، جایگاه و نقش آموزش و پرورش و آموزش عالی و معلمان و اساتید بسیار مهم و برجسته است.
ایشان شکل دهی و ساخت شخصیت و هویت کودکان را یکی از وظایف اساسی تربیتی در آموزش و پرورش دانستند و در ادامه به بیان برخی خصلت های مورد نیاز جامعه که باید از کودکی مورد اهتمام قرار گیرند، پرداختند.
آموزش فرهنگ خردورزی اولین نکته ای بود که رهبر انقلاب اسلامی به آن اشاره کردند.
حضرت آیت الله خامنه ای در این خصوص گفتند: باید از همان دوران کودکی، ذهن کودکان را به فکر کردن و خردورزی عادت داد.
ایشان خودباوری و اعتماد به نفس را یکی دیگر از نیازهای تربیتی دوران کودکی دانستند و خاطرنشان کردند: یکی از فرهنگ های غلطی که از دوران گذشته در جامعه شکل گرفته و همچنان وجود دارد، نگاه نیازمندانه به غرب و بزرگ دیدن غرب و کوچک دیدن خود ، بخصوص در مسائل علمی است.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه ریشه کن شدن این فرهنگ غلط در گرو ترویج روحیه خودباوری است، افزودند: خودباوری که در مقابل غرب باوری قرار دارد، باید در میان کودکان و جوانان گسترش یابد و از وظایف مهم آموزش و پرورش و آموزش عالی تزریق روحیه خودباوری است.
بردباری و حلم یکی دیگر از خصلت های اخلاقی بود که رهبر انقلاب اسلامی نیاز آن را در جامعه و روابط اجتماعی و حتی سیاسی بسیار ضروری دانستند و تأکید کردند: اگر گروههای سیاسی با صبر و بردباری با یکدیگر برخورد کنند، فضا بهتر خواهد شد.
ترویج روحیه کنجکاوی و پرسشگری، کار جمعی و همکاری، کار و دوری از تنبلی، و مطالعه و کتابخوانی در میان کودکان و نسل جوان، از دیگر نکاتی بودند که حضرت آیت الله خامنه ای به آنها اشاره کردند.
ایشان همچنین عادت دادن کودکان و جوانان به داشتن همت بلند و افق دور دست را یکی دیگر از نیازها برشمردند و افزودند: ترویج روحیه خودباوری و اینکه "ما میتوانیم" از جمله نیازهایی است که از وظایف مهم آموزش و پرورش و آموزش عالی بشمار می رود.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به پیشرفتهای شگرف علمی کشور و همچنین افزایش جذب دانشجو و هیأت علمی در کشور نسبت به ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، تأکید کردند: مراکز معتبر آماری دنیا، رتبه علمی جمهوری اسلامی ایران در دنیا را، رتبه شانزدهم اعلام و پیش بینی کرده اند این جایگاه تا شش سال دیگر به رتبه چهارمی ارتقاء خواهد یافت.
حضرت آیت الله خامنه ای همچنین با اشاره به ارتقاء سهم ایران در تولید علم در دنیا، به 2 درصد، خاطر نشان کردند: همه این پیشرفتها در شرایط سختی ، تحریم و فشار،  و با همت عده ای جوان مختصص و با انگیزه که از حمایتهای مالی و معنوی سازمان یافته هم برخوردار نبودند، آغاز شد.
ایشان افزودند: این پیشرفتهای بزرگ علمی و دانشگاهی، در چنین شرایطی، امید بخش و نشان دهنده روحیه خودباوری و حرکت رو به جلو، در میان نسل جوان است.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: باید در مدارس و دانشگاهها دائما، روحیه امید به آینده و حرکت و نشاط دمیده و از هرگونه القاء یأس و ناامیدی پرهیز شود.
حضرت آیت الله خامنه ای همچنین معلمان و اساتید را به مراقبت از جوانان در مقابل رخنه ی عرفان های کاذب توصیه کردند و افزودند: معیار اسلام برای علوّ معنوی و روحی ، تقوا و پاکدامنی، با تلاش برای دوری از گناهان و اهتمام به نماز و انس با قرآن است.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود با گلایه از برخی مطالب و یا اشعار و سرودهایی که در برخی دیدارها قرائت میشوند تأکید کردند: اظهار محبت از جانب مردم به خدمتگزاران خود، مطلوب و مورد تأیید اسلام است اما این اظهار محبت نباید موجب بیان سخنان، تعابیر، و اوصاف مبالغه آمیز شود.
حضرت آیت الله خامنه ای خاطر نشان کردند: باید جلوی گسترش فرهنگ تمجید و مبالغه گویی اغراق آمیز گرفته شود.

رهبر معظم:روحانیون و ائمه جماعات،کانونهای فرهنگی مساجدراباهمکاری بسیج رونق بخشند

بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی امشب(چهارشنبه) در دیدار علماء، فضلا، روحانیون و طلاب استان خراسان شمالی، با اشاره به تفکیک ناپذیری روحانیت از نظام اسلامی و فرصت عظیمی که پیروزی انقلاب اسلامی در اختیار روحانیت، برای گسترش معارف دینی قرار داده است، تأکید کردند: روحانیت و حوزه های علمیه باید با تلاش علمی مضاعف و مجهز شدن به معارف عمیق دینی و آشنایی با اندیشه های نو و ارتباط مستمر با نسل جوان بویژه دانشجویان، در جهت خدمت به نظام اسلامی و تقویت آن حرکت کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به مخاطبان گسترده و میلیونی ِروحانیون بواسطه تشکیل نظام اسلامی، افزودند: روحانیت و حوزه های علمیه سربازان این نظام هستند و هیچ گاه نمیتوانند خود را جدا از نظام اسلامی تصور کنند.
ایشان هرگونه تفکری را که روحانیت را جدای از نظام اسلامی بداند، سکولاریسم خواندند و تأکید کردند: حوزه های علمیه نمی توانند سکولار و نسبت به نظام اسلامی بی تفاوت باشند.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به فتوای مراجع محترم تقلید مبنی بر حرام قطعی بودن تضعیف نظام، خاطر نشان کردند: در حالیکه سیاست سرویس های امنیتی دشمنان نظام اسلامی اعم از امریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی، القاء وجود فاصله میان روحانیت و نظام است، هیچ روحانی نمیتواند خود را جدای از نظام اسلامی بداند.
حضرت آیت الله خامنه ای نظام اسلامی را نیز مرتبط با روحانیت دانستند و افزودند: بدون حضور روحانیت، انقلاب اسلامی، هیچ گاه به پیروزی نمی رسید زیرا روشنفکران و گروهها و احزاب غیر اسلامی، توانایی و نفوذ و مقبولیت روحانیت را در سطح کشور نداشتند.
ایشان با اشاره به وظایف سنگین روحانیت در شرایط کنونی، پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) را اسوه روحانیت دانستند و خاطر نشان کردند: امروز نیز همانند شرایط جنگ احزاب در دوران پیامبر(ص)، همه دشمنان ملت ایران در سطح بین المللی و منطقه ای، دست به دست یکدیگر داده اند، تا ایستادگی و عزم راسخ این ملت را بشکنند اما همانگونه که در آن جنگ، مومنان به خود ترس و تردید راه ندادند، ملت ایران هم با تلاش برای افزایش قدرت و توانایی های خود، در مقابل فشارها ایستاده است.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: در جنگ احزاب عده ای منافق و سست ایمان، مومنان را مورد عتاب و خطاب قرار میدادند که چرا کوتاه نمی آیید و سیاست خود را عوض نمی کنید اما یاران واقعی پیامبر(ص) در پاسخ به آنها می گفتند: ما از این فشارها تعجب نمی کنیم و نمی هراسیم و به راه خود ادامه خواهیم داد.
حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: فشارها تا زمانیکه در مقابل خواسته دشمنان سر تعظیم فرود آورده نشود، ادامه خواهد داشت و تنها راه تأثیر نپذیرفتن از این فشارها ، قدرتمند شدن در ابعاد مختلف است.
ایشان مصداق قدرتمند شدن روحانیت را، درس خواندن عالمانه و تعمق در معارف دینی با نیت رسیدن به مدارج برجسته علمی دانستند و خاطر نشان کردند: روحانیت در کنار کسب علم باید همواره مقید به تدیّن، تهذیب اخلاقی، فرائض و نوافل، و تلاوت قرآن باشد.
رهبر انقلاب اسلامی ارتباط صمیمی و با روی خوش، با جوانان و پاسخگویی به سوالات و نیازهای فکری آنان را یکی از وظایف مهم روحانیون برشمردند و افزودند: لازم است روحانیون و ائمه جماعات، کانون های فرهنگی مساجد را با همکاری بسیج رونق بخشند و ضمن حضور تأثیرگذار در مساجد و نمازهای جماعت، معارف دینی و مناقب اهل بیت علیهم السّلام را برای مردم بیان کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به استعداد خیز بودن استان خراسان شمالی و یادآوری جایگاه برخی علمای برجسته این منطقه، خاطرنشان کردند: خراسان شمالی با چنین جایگاهی زمینه تأسیس یک حوزه ی علمیه ی کامل و دارای سطوح عالی را دارد.
ایشان علما و فضلای سراسر کشور بویژه خراسان شمالی را به هجرت از حوزه های علمیه قم و خراسان و شهرهای بزرگ، به مناطق خود توصیه کردند و افزودند: تنها راه ارتقاء کمّی و کیفی حوزه های علمیه کشور طرح هجرت است که باید بصورت عملی اجرا شود.

رهبر معظم:توجه به تولیدملی موجب ازبین رفتن گرانی،ایجاد اشتغال،تقویت روحیه استغناء ملت ایران

بسم الله لرحمن الرحيم
حضرت آیت الله خامنه ای در جمع پُرشور دهها هزار نفر از مردم بجنورد در ورزشگاه تختی، با ارائه تحلیل جامعی از حرکت صعودی ملت ایران به سمت قله پیشرفت همه جانبه مادی و معنوی، مواردی همچون وظیفه شناسی، هوشیاری، آماده بکار بودن، نشاط و امید، کار و تلاش پیگیر، وحدت و همدلی، و  موقع شناسی به لحظه ملت و مسئولان را ساز و برگ ادامه حرکت پرشتاب دانستند و تأکید کردند: به فضل و توفیق الهی ملت ایران با تجربه و توانایی هایی روزافزون خود، از مشکلات عبور خواهد کرد و بار دیگر جبهه استکبار را در حسرت شکست دادن این ملت خواهد گذاشت.
رهبر انقلاب اسلامی هدف اصلی و کلیدی ملت ایران را، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون، پیشرفت همه جانبه مادی و معنوی دانستند و افزودند: این پیشرفت الهام گرفته از منطق اسلام و متفاوت از پیشرفت تمدن مادی غرب است.
حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر اینکه پیشرفت مورد نظر غرب، تک بعدی و تنها در جهت مسائل مادی است، خاطر نشان کردند: پیشرفت در منطق اسلامی ، دارای ابعاد مختلف مادی و معنوی است و شامل پیشرفت در علم، اخلاق، عدالت، رفاه عمومی، اقتصاد، عزّت و اعتبار بین المللی، استقلال سیاسی و تقرّب به خدا می شود.
ایشان یکی دیگر از ویژگی های پیشرفت اسلامی را، همه جانبه بودن آن ارزیابی و تأکید کردند: در منطق اسلام باید در دنیا، به گونه ای برنامه ریزی کرد که افق آن، نسلها و دهها سال آینده را در بر بگیرد و در عین حال  برای آخرت نیز باید به گونه ای آماده بود که گویا فرصت بسیار اندکی تا سفر آخرت باقی مانده است.
رهبر انقلاب اسلامی لازمه رسیدن به پیشرفت اسلامی را شناخت نقاط قوت و ضعف، داشتن برنامه ریزی متناسب با شرایط، رصد مرحله به مرحله حرکت به سمت هدف مورد نظر، و آگاه سازی مردم از نقشه راه و مشکلات و خطرهای پیش رو دانستند و افزودند: این وظایف بعهده نخبگان جامعه اعم از نخبگان سیاسی، علمی و دینی است.
حضرت آیت الله خامنه ای بعد از تبیین مفهوم پیشرفت اسلامی و لوازم مورد نیاز رسیدن به آن، به بررسی حرکت نظام اسلامی در مسیر رسیدن به پیشرفت همه جانبه اسلامی پرداختند.
ایشان در یک جمع بندی و قضاوت کلی از این حرکت، خاطرنشان کردند: نظام اسلامی در طول 33 سال گذشته، به طور مستمر حرکت پیش رونده و صعودی داشته  که البته این حرکت با فراز و فرودهایی نیز همراه بوده است.
رهبر انقلاب اسلامی سپس به بیان ساز و برگ مورد نیاز برای ادامه حرکت پرشتاب تر به سمت قله پیشرفت پرداختند و تأکید کردند: عزم راسخ، امید و نشاط، کار و تلاش پیگیر و هوشیاری از لوازم اصلی ادامه حرکت در مسیر پیشرفت است که اگر ملتی این ساز و برگ را در اختیار داشته باشد، بر همه مشکلات فائق خواهد آمد و دشمنان خود را به زانو در خواهد آورد.
حضرت آیت الله خامنه ای یکی از ضروریات بسیار مهم برای رسیدن به پیشرفت را داشتن ارزیابی دقیق و منطقی و بدرو از شعار زدگی از شرایط کشور دانستند و افزودند: ملت ایران از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در یک عرصه رویارویی با شبکه خبیث صهیونیستی قرار دارد که برخی کشورهای غربی و در رأس آن آمریکا در این شبکه قرار دارند و از هیچ دشمنی و کینه ورزی با این ملت دریغ نمی کنند.
ایشان توانایی ها و فرصت  های ملت ایران در این عرصه رویارویی را برجسته خواندند و خاطرنشان کردند: نسل جوان پر انگیزه و با نشاط و دارای استعداد برتر، عزم و امید، منابع طبیعی ارزشمند و اساسی که میزان آن از متوسط جهانی بالاتر است، اقلیم متنوع، مسئولان دلسوز، نیروهای مسلح آماده و شجاع، روحانیت فاضل و دلسوز، دانشگاههای پر جمعیت، میلیون ها دانش آموز و چشم انداز بیست ساله ، امکانات و توانایی های برجسته ملت ایران است که زمینه ساز غلبه بر همه مشکلات و حرکت پرشتاب برای رسیدن به پیشرفت همه جانبه است.
رهبر انقلاب اسلامی پیشرفتهای زیربنایی کشور از جمله در زمینه خدمات مردمی، دانش و فناوری و معنویات را ممتاز خواندند و افزودند: ثبات سیاسی جمهوری اسلامی ایران یکی دیگر از مهمترین زیربناهای اساسی کشور است که با وجود روی کار آمدن دولتهای گوناگون و دارای سلائق مختلف سیاسی و جناحی، این ثبات از بین نرفته است.
حضرت آیت الله خامنه ای به زیربناهای قانونی و عملی اقتصادی نیز اشاره کردند و افزودند: سیاست های کلی اصل 44 و پیشرفت های زیربنایی اقتصادی بویژه در سد سازی، ساخت نیروگاهها ،گسترش شبکه فیبر نوری ، حمل و نقل، و راههای ارتباطی و مواصلاتی که بدست متخصصان و زبدگان جوان کشور بدست آمده، از زیربناهای مهم اقتصادی هستند.
ایشان نسل جوان پرنشاط، تحصیل کرده و شجاع را یکی دیگر از ثروت های زیربنایی ملت ایران برشمردند وبار دیگر تأکید کردند یکی از خطاهایی که در اواسط دهه هفتاد انجام شد، ادامه سیاست کنترل جمعیت بود که این اشتباه باید جبران شود زیرا نسل جوان، عامل اصلی پیش روندگی کشور است.
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: البته اجرای سیاست کنترل جمعیت در اوایل دهه هفتاد کار صحیحی بود اما ادامه آن از اواسط دهه هفتاد اشتباه بود و مسئولین کشور و از جمله رهبری در این اشتباه سهیم هستند و باید از خداوند طلب عفو کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای بعد از برشمردن نقاط قوت و توانایی های کشور، به برخی مشکلات و در رأس آن، بالا رفتن قیمت ها و بیکاری اشاره کردند و افزودند: این مشکلات، مشکلاتی است که همه مردم با آن دست به گریبان هستند اما مشکلات غیر قابل حلی نیستند زیرا انقلاب اسلامی در طول 33 سال گذشته ، مشکلات بزرگتر از این مسائل را پشت سر گذاشته است.
ایشان به برخی مشکلات بزرگ و پیچیده بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از جمله تلاش برای ایجاد درگیری های قومی در کشور، راه اندازی جنگ تحمیلی 8 ساله، و اِعمال تحریمها اشاره و تأکید کردند: ملت ایران با ایستادگی و هوشیاری از همه این مشکلات عبور کرد.
رهبر انقلاب اسلامی در خصوص تحریمها خاطر نشان کردند: مسئله تحریمها، مسئله جدیدی نیست و از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشته است اما دشمنان تلاش دارند تا موضوع تحریمها را بزرگ نمایی کنند و متأسفانه برخی هم در داخل با آنها همزبان میشوند.
حضرت آیت الله خامنه ای تشدید تحریمها بر ضد ملت ایران را در چند مرحله، دلیل بی نتیجه بودن آنها خواندند و افزودند: آمریکا و برخی کشورهای اروپایی، تلاش دارند تا این تحریمها را به دروغ به موضوع انرژی هسته ای مرتبط کنند در حالیکه در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی که تحریمها شروع شد، موضوع انرژی هسته ای به هیچ وجه وجود نداشت.
ایشان علت اصلی عصانیت جبهه استکبار را، تسلیم نشدن ملت ایران به برکت اسلام و قرآن دانستند و خاطر نشان کردند: به همین دلیل است که آنها با اسلام دشمنی و به پیامبر اسلام (ص) توهین میکنند.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: آنها به دروغ می گویند که اگر ملت ایران از انرژی هسته ای صرفنظر کند، تحریمها برداشته می شود درحالیکه علت اصلی اِعمال این تحریمهای غیر منطقی که نوعی وحشیگری نیز به حساب می آید، بغض و کینه آنها از ملت ایران است.
حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: این تحریمها در واقع جنگ با یک ملت است اما به توفیق الهی ، دشمنان در این جنگ هم مغلوب ملت ایران خواهند شد.
ایشان افزودند: البته تحریمها مشکلاتی را بوجود میآورند و برخی بی تدبیری ها هم ممکن است این مشکلات را افزایش دهد اما این مشکلات، مسائلی نیستند که جمهوری اسلامی ایران نتواند آنها را حل کند.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به نوسانات اخیر ارز و ریال و خوشحالی دشمنان ملت ایران، خاطر نشان کردند: حدود دو یا سه ساعت عده ای در دو خیابان تهران چند سطل زباله را به آتش کشیدند، و بلافاصله مسئولان برخی کشورهای غربی با کنار گذاشتن متانت دیپلماسی، به ابراز خوشحالی کودکانه پرداختند اما باید از آنان پرسید که وضع اقتصادی ایران بدتر است یا کشورهای اروپایی که از حدود یکسال پیش درگیر تظاهرات خیابانی هستند؟
حضرت آیت الله خامنه ای خطاب به کشورهای غربی تأکید کردند: مشکلات شما به مراتب پیچیده تر از مشکلات ایران است، زیرا اقتصاد شما قفل شده است.
ایشان افزودند: امروز یکی از مسائل مهم در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، مشکلات اقتصادی مردم گرفتار آن و جنبش 99 درصدی است.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: بدانید جمهوری اسلامی ایران با این مشکلات از پا در نمی آید و به فضل الهی بر مشکلات غلبه خواهد کرد و بار دیگر دشمنان را در حسرت شکست دادن ملت ایران خواهد گذاشت.
حضرت آیت الله خامنه ای عمل به وظیفه از جانب مردم و مسئولان را لازمه غلبه بر مشکلات دانستند و تأکید کردند: یکی از وظایف مهم مردم حفظ هوشیاری و موقع سنجی به لحظه است.
ایشان افزودند: در تهران عده ای به نام بازاری به خیابان آمدند و اغتشاش کردند اما بازاریان محترم سریعا اعلامیه دادند و از آنها اعلام برائت کردند که این، کار درست و نشانگر هوشیاری بازاریان بود.
رهبر انقلاب اسلامی با یادآوری قضایای فتنه سال 88 ، خاطر نشان کردند: بعد از انتخابات با عظمت سال 88 ، عده ای اظهار مخالفت کردند و عده ای هم بنام آنها و با سوء استفاده از این فرصت، آشوب و تشنج ایجاد کردند. آن عده ای که به اسم آنها آشوب شد، باید همان موقع اعلامیه میدادند و اعلام برائت میکردند، اما این کار را انجام ندادند.
حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: "هوشیاری و موقع سنجی لحظه ای" خصوصیت برجسته ای است که مردم همواره باید به آن توجه داشته باشند و به محض توطئه دشمن، به صورت لحظه ای واکنش نشان دهند.
ایشان وظیفه مسئولان را نیز حفظ اتحاد و همدلی، برنامه ریزی، رعایت حدود قانونی، مسئولیت شناسی و تقصیرها را به گردن هم نیانداختن ، دانستند و تأکید کردند: در قانون اساسی نقش مجلس، دولت، رئیس جمهور و قوه قضائیه مشخص شده است، بنابراین همه مسئولان باید به وظایف قانونی خود عمل کنند و با یکدیگر همدل، همراه و همزبان باشند.
رهبر انقلاب اسلامی خاطر نشان کردند: به لطف خداوند کشور در این خصوص مشکلی ندارد زیرا مسئولان کشور اعم از روسای قوا و بدنه سه قوه، دلسوز و علاقمند به سرنوشت کشور هستند.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: البته ممکن است اشتباهات یا خطاهایی هم وجود داشته باشد ولی همه این اشتباهات قابل جبران هستند.
ایشان تأکید کردند: مسیر ملت ایران، مسیر مهمی است که میتواند تاریخ جهان را متحول کند، همانگونه که اکنون تاریخ منطقه را متحول کرده است.
رهبر انقلاب اسلامی حوادث منطقه را به زیان غرب بویژه آمریکا و تهدیدی برای رژیم صهیونیستی خواندند و با اشاره به یاوه گویی های مسئولان رژیم صهیونیستی افزودند: البته این یاوه گویی ها ارزش جواب دادن را ندارد ولی کشورهای اروپایی که به دنبال آمریکا به راه افتاده اند، بدانند که این همراهی عاقلانه و خردمندانه نیست و یک نوع حماقت است.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به خاطره ی نه چندان بد ملت ایران از بیشتر کشورهای اروپایی تأکید کردند: البته ملت ایران از انگلیس ذهنیت بسیار بدی دارد و به همین علت، به آن ، انگلیس خبیث گفته میشود.
ایشان افزودند: کشورهای اروپایی بدانند که همراهی با آمریکا نتیجه ای جز منفور شدن نزد ملت ایران ندارد.
رهبر انقلاب اسلامی در ادامه ، علاج اصلی و بنیانی مشکلات اقتصادی کشور را حمایت از تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی دانستند وخاطر نشان کردند: توجه به تولید ملی موجب از بین رفتن گرانی، ایجاد اشتغال، و تقویت روحیه استغناء ملت ایران خواهد شد، بنابراین مسئولان باید به موضوع تولید ملی توجه جدی کنند.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود، با ابراز خرسندی فراوان از سفر به استان خراسان شمالی به عنوان باب الرضا(ع)، در روز زیارتی آن حضرت ، به بیان ویژگی ها و خصلت های برجسته مردم این منطقه و ظرفیت های طبیعی و جغرافیایی خراسان شمالی پرداختند.
حضرت آیت الله خامنه ای طبیعت زیبا و جاذبه های فراوان گردشگری، منابع طبیعی غنی و زمینه مستعد کشاورزی و دامی را از ویژگی های طبیعی استان خراسان شمالی برشمردند و افزودند: دیانت، سرزندگی و شور و نشاط، آماده بکار بودن، غیرت مرزبانی، استعدادهای برتر و درخشان، شجاعت ، و همزیستی مهربانانه و برادرانه قومیت های مختلف، از امتیازات برجسته مردم استان خراسان شمالی است.

فقط یک دیوانه می تواند به اوباما و رامنی رای دهد

بسم الله الرحمن الرحیم

اوباما! اجرا کننده مو به موی تئوریهای نظام سرمایه داری! اخلال گر عمده و مقصر اصلی بحران اقتصادی بین المللی به عنوان رئیس کشور تعیین کننده روند اقتصاد جهان! انتخاب مجدد وی فقر و هلاکت مردم آمریکا و ادامه روند فعلی را نتیجه خواهد داد. رامنی! مرد جنگ. کسی که یک نفر بعد از وی روی آرامش نخواهد دید و جهان با وی به جنگی خسته کننده و خونبار دچار می شود.

تركيه حمله كند تا بفهمد يك من ماست چقدر كره دارد!

بسم الله الرحمن الرحيم
نابخردان مجلس تركيه طرحي را تصويب كرده اند كه اجازه حمله تركيه به سوريه را بدون اجازه شوراي امنيت به ارتش آن كشور مي دهد! اين كار مادرشان را به عزايشان خواهد نشاند. بلايي بر سر ارتش تركيه خواهد آمد كه در تاريخ بنويسند.

رهبر معظم:جوان با امید و با نشاط حرف می زند/اندیشه و تفکر ترسیم کننده جهت تلاشهای علمی و اقتصادی

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌


اولاً به همه‌ى شما عزيزان كه واقعاً فرزندان عزيز اين ملت هستيد و نور چشمان ما هستيد، بايد مباركباد بگوئيم، به خاطر حضور در مجموعه‌ى نخبگانى كشور. البته اين «مباركباد» مثل مباركبادهاى جشن تولد است، كه در جشن تولد به آن شخص مباركباد ميگويند، در حالى كه او در تعيين زمان تولد و تاريخ تولد و اصل تولد هيچ نقشى نداشته. پس اين به معناى اين است كه خداى متعال يك فرصتى را به شما داده، خوشبختانه توفيق هم پيدا كرده‌ايد كه از اين فرصت تا اينجا استفاده كنيد و جزو مجموعه‌ى نخبگانى واقع شويد؛ اين مبارك است بر شما؛ ليكن اين استعداد، اين توانائى، اين فعليتى كه تا امروز پيدا كرده‌ايد، ورود در يك راه است، آغاز يك راه است، پايان يك راه نيست؛ اين را بايد همه‌ى نخبگان عزيز جوان ما در نظر داشته باشند.
ما قانع نيستيم، شما هم قانع نباشيد به اين كه جوانِ بااستعدادِ برجسته‌ى ما توانست در يك بخشى، در يك آزمون بزرگى، نخبگى خودش را نشان بدهد؛ به اين مقدار، نه من قانعم، نه شما قانع باشيد. توقع من و توقع شما بايد اين باشد كه اين بذرِ به‌ثمرنشسته تبديل شود به يك نهال برومند، و تبديل شود به يك شجره‌ى طيبه‌اى كه «تؤتى اكلها كلّ حين باذن ربّها»؛(1) درخت ثمربخشى شويد كه در همه‌ى زمانها، در همه‌ى موقعيتها، بتوانيد ميوه‌ى شيرين خودتان را به كام اين كشور، اين ملت، اين تاريخ و در نهايت به كام بشريت بچشانيد؛ اين بايد هدف باشد.
اما در مورد جلسه‌ى امروز. من با دقت به مطالبى كه اين عزيزان آمدند اينجا بيان كردند، گوش كردم. تصديق ميكنم كه نظرات، نظرات سنجيده و خوبى بود؛ نه به معناى اينكه از نگاه كارشناسى، انسان بتواند همه‌ى اين پيشنهادها را تصديق كند - اين نياز به بررسى دارد - اما از اين نظر كه انسان احساس ميكند و مى‌بيند كه اين نظرات و اين پيشنهادها، با فكر و با سنجيدگى مورد مطالعه قرار گرفته و بيان شده؛ اين خيلى براى من ارزشمند است.
خب، مسئولين محترم در مجلس حضور دارند - چند نفر از وزراى محترم و رئيس محترم بنياد نخبگان - من انتظارم اين است كه نظراتى كه اين جوانهاى عزيز بيان كردند، مورد توجه قرار بگيرد، روى اينها كار شود، بررسى شود. اى بسا جرقه‌هائى كه ميتواند منتهى شود به يك نور بزرگ و شعله‌اى فراگير كه فضا را روشن كند. و توجه شود به اين كه اين نظرات از دلهاى صادق صادر شده؛ اين هم خيلى مهم است. در همه‌ى اين مطالبى كه دوستان گفتند و من رئوس مطالب را يادداشت كردم، انسان همين نكته را مشاهده ميكند: برخاسته‌ى از صدق و صفا و احساس شيرينِ موجود در ذهن جوان و دل جوان، كه احساس مسئوليت ميكند و با اميد و با نشاط حرف ميزند. اين از آن چيزهائى است كه اصلاً فضا را شيرين ميكند. وقتى جوانها با آن اميد و با آن نشاط و با آن روحيه حرف ميزنند، فضا، فضاى پرنشاطى ميشود؛ اين پيشنهادها غالباً اينجور است. البته اين مطالب، سنجيده هم هست؛ يعنى آنچه دوستان بيان كردند، پيشنهادهاى خامى به نظرم نرسيد.
خب، اصلى‌ترين محور پيشرفت كشور، همين است. امام بزرگوار ما در يك حادثه‌ى مهم جنگى - كه خيلى از شماها آن وقت شايد متولد هم نشده بوديد - در قضيه‌ى يكى از عمليات كه پيروزى‌اى به دست رزمندگان آمده بود، يك پيامى دادند. در آن پيام اين نكته وجود داشت كه فتح‌الفتوح انقلاب اسلامى، تربيت اين جوانهاست. همه توقع داشتند كه امام بگويد اين پيروزى‌اى كه شما به دست آورديد، فتح‌الفتوح است؛ از آن پيروزى ستايش كند؛ امام نه، از رزمندگان تشكر كردند. اما گفتند فتح‌الفتوح انقلاب ما تربيت اين جوانهاست؛ كه در آن شرائط دشوارى كه همه‌ى دنيا در مقابل ما با چهره‌ى دژم و سلاحِ آماده‌ى شليك ايستاده بودند، اينها توانستند يك چنين پيروزى بزرگى را به دست آورند؛ عمليات طريق‌القدس بود. من همين را تكرار ميكنم: فتح‌الفتوح انقلاب اسلامى اينهاست. پيشرفت واقعى اين است كه جوانهاى ما، نخبگان ما نسبت به آينده احساس مسئوليت كنند؛ براى خودشان ديدگاه تعريف كنند؛ براى كشور آينده‌اى را تصوير كنند و مجسم كنند و احساس كنند و اين احساس را اظهار كنند؛ كه آماده‌اند براى رسيدن به اين آينده، تلاش كنند. اين چيزى است كه امروز وجود دارد؛ اين را بايد تقويت كرد، اين را بايد پيش برد. اين احساس و روحيه‌ى نشاط را بايد روزبه‌روز در جامعه‌ى ما تشديد كرد. اگر اين شد، آن وقت اين دارائىِ شخصى شما - اين استعداد و اين نخبگى كه يك دارائى شخصى است - تبديل خواهد شد به دارائى ملى؛ ببينيد چقدر خوب است. يك نفر سرمايه‌ى خودش را به طلا و ارز تبديل ميكند و ميرود توى صندوقخانه‌ى منزلِ خودش پنهان ميكند؛ اين كجا، آن كه مى‌آيد سرمايه را تبديل ميكند به يك صنعت، به يك كارخانه، به يك كار توليدىِ باارزش، و كشور را پيش ميبرد، اين كجا؟ شما با حركت در راه اين هدفها، اين كار دوم را داريد ميكنيد؛ يعنى سرمايه‌ى شخصى خودتان را تبديل ميكنيد به يك سرمايه‌ى ملى، به سرمايه‌ى ملت ايران؛ اين خيلى باارزش است.
خوشبختانه فضاى گفتمانى در كشور در جهت پيشرفت علم است؛ اين ديگر بحمدالله تثبيت شده و جاافتاده است. حركت علمى در كشور، يك حركت پرشتابى است - همين طور كه آمارهاى جهانى هم اين را نشان ميدهد - ولى نگرانى من از اين است كه احساس رضايتى كه از اين موقعيت و از اين وضعيت به ما دست ميدهد، ما را بى‌خيال كند، همت ما را كم كند. برميگردم به آن حرف اول، كه عزيزان من! هم شما در آغاز يك راهيد، هم كشور در آغاز يك راه است. ببينيد، ما به خاطر خباثت و سستى و استبداد و وابستگى حكومتهاى گوناگونى كه در طول دورانهاى اخير داشتيم، از قافله‌ى علمى جهان عقبيم. تقريباً شايد بشود گفت سه قرن، ما عقبيم. ما غفلت كرديم. رهبران سياسى كشور، زمامداران كشور غرق در عيش و نوش و رسيدگى به نيازهاى شخصى و تكبر و استكبار نسبت به مردم شدند؛ از اوضاع و احوال دنيا غافل شدند؛ هم از لحاظ سياسى ضرر كرديم، هم خسارتبارتر، از لحاظ پيشرفت علمى ضرر كرديم. در اين ميدان مسابقه كه در قرنهاى گذشته ما جلوتر از ديگران بوديم، بعد از آنكه همه‌ى دنيا تقريباً يك جور حركت ميكردند، ملتهائى توانستند به يك وسيله‌ى نقليه‌ى سريع‌السيرى دست پيدا كنند، از ما جلو افتادند؛ لذا فاصله‌ى ما هى زياد شد. آنها چون جلوتر از ما بودند، جلوتر از ما به وسيله‌ى نقليه‌ى سريع‌السيرترى دست پيدا كردند؛ لذا فاصله بيشتر شد - اين يك تمثيل است - ما كه متوقف بوديم، يا حداكثر به پسمانده‌هاى كارهاى ديگران و ساخته‌هاى ديگران اكتفاء ميكرديم، فاصله‌ى ما با دنيائى كه روزبه‌روز ميدانهاى جديدى را كشف ميكرد، بيشتر شد. انقلاب اسلامى آمد، همه‌ى ماها را بيدار كرد، همتها را در ما برانگيخت، استعدادها به ميدان آمدند. شتابى كه ما امروز داريم، ده برابر، يازده برابر، سيزده برابر شتاب متعارف و متوسط علمى در دنياست. اين خيلى خوب است، اما فاصله زياد است. اگر چنانچه مثلاً بيست سال - حالا من كه ميگويم بيست سال، روى محاسبه‌ى دقيق نميگويم؛ همين طور حدسى ميگويم - ما همين شتابِ ده برابر را، دوازده برابر نسبت به پيشرفت علمى جهان را ادامه دهيم، خواهيم رسيد به آن نقطه‌اى كه متناسب ملت ايران است؛ متناسب تاريخ ماست، گذشته‌ى ماست، مواريث علمى ماست، و متناسب اهميت ماست. بنابراين نبايد بگذاريم اين حركت از دوْر بيفتد. اگر حركت از دوْر افتاد، بازيابى و بازسازى آن دشوارتر خواهد بود. و اين كارِ شما جوانهاست. جوانها بايد همتهاى خود را زياد كنند. احساس كنيد كه هم شما در آغاز يك راه طولانى و مهميد، هم كشور در آغاز يك راه طولانى و مهم است.
البته من به هيچ وجه توصيه نميكنم كه شما مرعوب پيشرفتهاى غرب شويد - ابدا - آن پيشرفتها به خاطر زودتر وارد يك مرحله شدن و متكى به ظلم و استكبار و استعمار است. اگر انگليسى‌ها هند را، برمه را، آن منطقه‌ى ثروتمند آسيا را استعمار نميكردند، غصب نميكردند، ثروتهايش را بالا نميكشيدند - كه خود هندى‌ها در يك دوره‌ى تاريخى، خيلى خوب اين وضع را ترسيم كردند - مسلّماً نميتوانستند به اينجا برسند. اينها مثل زالو از ديگران مكيدند و خودشان را فربه كردند؛ ما نميخواهيم اين كار را بكنيم. ما به هيچ وجه به دنبال مكيدن ديگران نيستيم. ما درون‌زائى و درون‌جوشى را تقويت ميكنيم، و معتقديم ميشود، و ان‌شاءالله پيش خواهيم رفت. بنابراين، اين نكته‌ى اول، كه نگذاريد حركت از دوْر بيفتد.
نكته‌ى دوم اينكه، هم مسئولين و مديران دستگاه‌هاى ذى‌ربط با حركت علمى مسئوليتهائى دارند، هم خود نخبگان مسئوليتهائى دارند. من خرسند شدم از اينكه ديدم چند نفر از جوانهاى عزيز ما اينجا تصريح كردند كه نخبه خودش را طلبگار از نظام نميداند، طلبگار از مردم نميداند - به اين مضمون بيان كردند - خودش را كسى ميداند كه ميتواند به اين مردم خدمت كند و موظف است كه اين خدمت را انجام دهد. اين خيلى روحيه‌ى خوبى است. در عين حال مسئوليتهائى وجود دارد.
البته مسئولان، خوب كار كردند. من بررسى كردم و گزارشهاى نزديك را گرفتم. ميدانيد من معمولاً به گزارشهائى كه دوستان و مديران مى‌آيند ابراز ميكنند، اكتفاء نميكنم. خب، گزارشهائى كه به طور رسمى گفته ميشود، غالباً گزارشهاى مطلوب و رنگ‌آميزى شده‌ى قشنگى است؛ انسان از راه‌هاى ديگر ميتواند كشف كند. علاوه بر اينكه گزارشهائى كه مديران دادند، گزارشهاى خوبى بود و امروز هم خانم رئيس بنياد مطرح كردند، من از طرق ديگر هم تحقيق كردم، ديدم انصافاً در بنياد نخبگان دارد خوب كار ميشود و تلاش، تلاش بسيار خوبى است.
خب، يك نكته اين است كه در حوزه‌ى علوم فنى و حوزه‌ى علوم انسانى، معيارها دوگانه است. البته حالا يك جوان عزيزى باز در مورد علوم فنى هم تفكيك قائل ميشوند بين علوم محض و علوم صنعتى و فنى؛ كه اين هم نكته‌ى قابل توجهى است. اما به هر حال مايزى وجود دارد بين معيارهاى نخبگى و زبدگى در علوم فنى و علوم انسانى. مترها يك اندازه نيست، معيارها يك جور نيست؛ به اين نكته توجه شود. ما لازم داريم كه در زمينه‌ى علوم انسانى - كه امروز يك نياز بسيار اساسى كشور ماست - به تازه‌ها، برجستگى‌ها و نوآورى‌ها دست پيدا كنيم؛ اين كليد اساسى پيشرفت نهائى و بنيادى و ريشه‌دار كشور است. بنابراين لازم است معيارها درست انتخاب شود.
يك نكته‌ى ديگر اين است كه حمايت از نخبه، در درجه‌ى اول بايد به معناى ايجاد فرصت پژوهش و تحصيل و پيشرفت باشد. البته من به هيچ وجه مخالف حمايتهاى مالى و مادى و اينها نيستم، بلكه لازم است آن كارها انجام بگيرد؛ ليكن مهمتر از آن اين است كه نخبه احساس كند فضاى تنفس علمى دارد. آن چيزى كه مكرر به ما منتقل ميشود، اين است كه نخبگان و برجستگان مايلند يك ميدان وسيعى باشد كه بتوانند به اقتضاى نخبگى و استعداد برتر، در آن بتازند؛ اين را بايد فراهم كرد. البته اين، راه‌هاى گوناگونى دارد. تشخيص راه‌ها، ارائه‌ى راه‌ها و پيشنهادها كار ما نيست؛ كارِ كارشناس‌هاى ذى‌ربط است. البته امروز جوانها نظراتى هم دادند. اين را بايد تأمين كرد تا نخبه بتواند احساس كند كه ميدان كار و پيشرفت براى او وجود دارد.
نكته‌ى ديگر اين است كه ما مسئله‌ى رعايت نخبگان و نگاه به نخبگان را به يك حالت شبكه‌اى در بياوريم. ما نخبه را شناسائى ميكنيم، انتخاب ميكنيم، كمك ميكنيم و ثبات در حركت نخبگى به او ميدهيم؛ اين كافى نيست. بايد يك حركت شبكه‌اىِ سازنده و يك چرخه به وجود بيايد، كه از پرورش و ساخت نخبه آغاز ميشود؛ يعنى مربيگرى. ريشه و پايه هم در آموزش و پرورش است؛ همچنان كه يكى از جوانها گفت. ما بايد استعدادهاى نخبه را شناسائى كنيم و تربيت كنيم، بعد در ميان اينها گزينش و انتخاب لازم است؛ بعضى نخبه‌ترند، بعضى استعدادهاى برترند؛ انتخاب بهترينها. بعد از آن، نگهدارى و ارتقاء است؛ نه فقط نگهدارى، بلكه نگهدارى همراه با ارتقاء و پيشرفت. كمك كنيد اين نخبه اگر امروز در رتبه‌ى دهم است، در آينده‌ى نه چندان دورى به رتبه‌ى اول برسد؛ ارتقاء پيدا كند. بعد اين نخبه، خود وارد چرخه‌ى نخبه‌سازى شود - يعنى حالت شبكه‌اى پيدا كند - خود اين نخبه، نخبه‌ساز و نخبه‌پرور شود. در اين صورت، حالت درون‌زائى به وجود خواهد آمد و حركت مضاعف خواهد شد. اگر ما يك چنين شيوه‌اى را در پيش بگيريم، به نظر ميرسد كه كار پيشرفت خواهد كرد.
يك نكته‌ى ديگر كه مربوط به مسئولين محترم است، مربوط ميشود به سند راهبردى نخبگان؛ كه اين پيشنهاد شد. خوشبختانه چيز خوبى تهيه شده. من خودم نديدم، اما دوستانى كه بررسى كردند، قضاوتشان اين است كه اين سند راهبردى، بسيار خوب و جامع تهيه شده. خب، در مرحله‌اى از شوراى عالى انقلاب فرهنگى هم تصويب شده، اما بايد سريعاً به تصويب نهائى برسد و سريعاً ابلاغ شود. وقتى ابلاغ شد، همه‌ى دستگاه‌ها در اجراى آن همكارى و هم‌افزائى كنند. اگر چنانچه سند راهبردى نخبگان - آنطورى كه براى من نقل كردند تهيه شده - تصويب شود و ابلاغ شود، بسيارى از اين سؤالات و نقاط ابهام به خودى خود برطرف خواهد شد.
اما در مورد مسئوليت شما نخبگان عزيز. عرض كرديم خود را در آغاز راه بدانيد. سعى كنيد در طراز نخبگى باقى بمانيد. امروز شما نخبه‌ايد، اما مسابقه است؛ ممكن است سطح علمى كشور به حدى برسد كه اين مقدار، نصاب نخبگى نباشد؛ لازم باشد انسان به نصاب بالاترى دست پيدا كند. ما در سند چشم‌انداز بيست ساله آورديم كه در سال 1404 از لحاظ علمى، در رتبه‌ى اول منطقه باشيم. بعضى از مسئولين ميگويند آقا شما گفتيد سال 1404، اما حالا كه 1391 است، از لحاظ علمى در رتبه‌ى اول منطقه هستيم. خب، اين حرف درست است؛ اما اين، آن حرف نيست. حالا آخر راه نيست، وسط راهيم، اول كاريم. بايد بتوانيد اين رتبه‌ى اوّلى را از 1391 - كه امسال است - تا 1404 نگه داريد؛ ببينيد اقتضاى اين نگهدارى چيست؟ خيلى كار لازم دارد. يك ياعلى گفتيد و يك جهشى كرديد؛ خيلى خوب، رسيديد به رتبه‌ى اول؛ اما ديگران كه بيكار ننشسته‌اند. در منطقه، ديگران هم ميخواهند رتبه‌ى اول باشند، رتبه‌ى بالاتر باشند؛ آنها هم دارند تلاش ميكنند. بنابراين بايد بتوانيد اين نخبگى را حفظ كنيد. در مورد اشخاصِ شما هم عيناً اين صدق ميكند؛ بايد اثرگذارى داشته باشيد. همان طور كه عرض كرديم، در اين شبكه‌ى نخبگانى، بايد بتوانيد فضاى پيرامون خودتان را به سمت نخبه شدن سوق دهيد؛ اين يك كار مهمى است، جزو وظائف مهم نخبگان است.
يك مسئوليت ديگرى كه من يادداشت كردم، اين است كه تلاش خودتان را معطوف به نيازهاى كشور كنيد. البته در بيانات دوستان هم هست؛ در ديدارهاى دانشجوئى و دانشگاهى هم كه من ماه رمضان و غير ماه رمضان گاهى داشتم، اين را تكرار ميكنند؛ اما بايد اين تحقق پيدا كند، بايد عملى شود. الان به ما گزارش ميدهند كه هفتاد درصد مقاله‌هاى علمى ما ناظر به نيازهاى كشور نيست. نميدانم چقدر اين آمار دقيق است، اما به من اينجور گزارش ميشود. اين همه شما زحمت بكشيد، مقاله‌ى علمى تهيه كنيد، از اين مقالات علمى سى درصد ناظر به نيازهاى كشور باشد، هفتاد درصد نه! خب، انسان احساس خسارت ميكند. بايد صددرصد كار علمى، تلاش علمى، تهيه‌ى مقاله‌ى علمى ناظر باشد به نيازهاى شما. شما با I.S.I هم بر اين اساس همكارى كنيد. آنجائى كه مقاله‌ى مورد قبول I.S.Iچيزى است كه شما ميتوانيد در كشور از آن استفاده كنيد، آن را دنبال كنيد. ما معيار اساسى در دست داريم؛ معيار ما اين است كه كشور ما صدها خلل و مشكل و خلا دارد، ميخواهيم اينها را پر كنيم. اين هم يك نكته‌ى بسيار اساسى است. البته اين بيش از همه احتياج دارد به همان روش سيستمى كه يكى از دوستان اشاره كردند، و تلاشى كه بنياد نخبگان بايد در اين زمينه انجام دهد.
توصيه‌ى ديگر من اين است كه عزيزان! از خودتان مراقبت كنيد. مراد من مراقبت فيزيكى نيست. مراقبت كنيد در معنويت، در تهذيب نفس؛ اين به شما كمك خواهد كرد. بايد بتوانيم چهره‌ى مقبولى در پيشگاه الهى براى خودمان درست كنيم. شما جوانيد؛ دلهاتان پاك است، روحهاتان شفاف است. دست يافتن به رتبه‌ها و مقامات معنوى و روحى در سنينى كه شما هستيد، شايد بشود گفت ده برابر آسانتر است براى كسى در سنين من. ميتوانيد توجه پيدا كنيد، ميتوانيد توسل پيدا كنيد، ميتوانيد با خدا انس پيدا كنيد، ميتوانيد خودتان را از گناهان دور نگه داريد؛ يكى از خصوصيات جوان همين است. شما مثلاً جسم يك ژيمناست جوان را در تحركات گوناگونش نگاه كنيد، ببينيد چقدر عضلات و بندهاى بدن او قابل انعطافند؛ كه يك آدم مسنّى مثل بنده، به‌هيچ‌وجه يك‌صدم آن را هم نميتواند براى خودش به وجود بياورد. اين قدرت انعطاف، يك توانائى است. عين همين، در روح وجود دارد؛ در جان انسان، در دل انسان وجود دارد. شما ميتوانيد خودتان را متوجه به معانى مترقى و متعالى معنوى كنيد؛ اين را براى خودتان در نظر بگيريد. توجه به نماز، اهتمام به نماز، خيلى تأثير دارد. نماز را با توجه خواندن، اول وقت خواندن، با حضور قلب خواندن، با تمركز خواندن، خيلى خيلى اثر دارد. انس با قرآن، خيلى خوب است. هر روزى يك مقدار قرآن بخوانيد، ولو نيم صفحه؛ مواظب باشيد ترك نشود. قرآن را باز كنيد؛ نيم صفحه، دو آيه، با توجه بخوانيد. اينها مستمرند. اين، آن مراقبت از معنويت و تهذيب نفس است. بگذاريد يك نخبه‌ى علمى - كه ان‌شاءالله يك روزى در اوج قله‌هاى علم خواهد بود - آنچنان در معنويت غرق باشد كه بتواند اين دانش را به طور خالص و صددرصد به نفع بشريت به كار ببرد. وقتى دل شما با خدا بود، دانش شما ديگر در خدمت بمب اتم يا سلاح سمّى يا شيوه‌هاى اقتصادىِ نابود كننده‌ى ثروت ملتها به كار نميرود. امروز دانشمند اقتصادى دنيا، دانشمند اتمى دنيا، دانشمندهاى گوناگون علوم زيستى در دنيا، بسيارى از فرآورده‌هاى علمى‌شان در اهلاك بشريت، نابودى جسم بشر يا روح بشر دارد به كار ميرود. علم است كه ميتواند ماده‌ى مخدرِ كشنده‌اى مثل اين موادى كه امروز وجود دارد، به وجود بياورد؛ اينها هم از راه علم به وجود آمده؛ اينها خيانتهاى بزرگ صاحبان علم است؛ به خاطر دلهاى غافل، چشمهاى حريص به پول و زندگى دنيا و ماديت، كه بكلى معنويات را فراموش ميكنند. شما وقتى مهذب بوديد، دانش شما به طور صددرصد به نفع انسانها تمام ميشود. اين مراقبت اول.
مراقبت بعدى، مراقبت در تفكر است. فرموده‌اند بزرگترين عبادت، تفكر است؛ تفكر در آفرينش، تفكر در وظائف انسان، تفكر در زندگى دنيا، تفكر درباره‌ى آخرت، تفكر در اوضاع سياسى عالم، تفكر در مسائل اصولى و اساسى زندگى بشر. ما تحول در علم و پيشرفت در علم داريم، پيشرفت در فكر هم بايد پيدا كنيم. انديشه و تفكر است كه خط و جهت و سمت تلاشهاى علمى و اقتصادى و اجتماعى و سياسى جوامع را ترسيم ميكند. اين هم مراقبت دوم.
بعد هم مراقبت نسبت به وضعيت كشورتان؛ نگاه درست و دقيق به مسائل كشور، تحليل مسائل كشور. امروز نخبگان ما ميتوانند در اين زمينه‌ها خيلى كارهاى خوبى انجام دهند. ما امروز در يك ميدان وسيعى در مقابله‌ى با جبهه‌ى دشمن قرار گرفته‌ايم؛ آن جبهه، جبهه‌ى ضعيفى نيست؛ جبهه‌ى تهيدستى نيست؛ پول دارد، تبليغات دارد، رسانه دارد، علم دارد، سياست و توانائى‌هاى سياسى دارد؛ اما ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى در مقابل همه‌ى فشارهاى او ايستاده. همه جور هم فشار وارد ميكنند؛ از فشار امنيتى و نظامى و ترور و ايجاد اغتشاش و غيره بگيريد، تا فشار سياسى، تا فشار اقتصادى، تا تحريم، و از اين قبيل كارها. ملت در مقابل همه‌ى اينها ايستاده و پيش رفته. سى و سه سال است كه اين فشارها وجود دارد و ملت ايران و انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى، با رشادت و با توانائى ايستاده؛ هم فشارها را خنثى كرده، هم خودش را قوى كرده.
در نقشه‌ى كنونى دنيا، در اين كالكى كه امروز وضعيت جايگاه و موقعيت نيروهاى سياسى دنيا و جغرافياى سياسى دنيا را ترسيم كرده و وجود دارد، جايگاه خودمان را، جايگاه ملت ايران را، جايگاه نظام جمهورى اسلامى را گم نكنيم؛ ما كجائيم؟ در چه وضعيتى هستيم؟ زورآزمائى‌ها را ببينيد، فشارها را ببينيد، ناكامى‌هاى دشمن را مشاهده كنيد. البته فشارها خيلى زياد است - از جوانب مختلف - اما اينكه ما تصور كنيم با فلان تصميم، با فلان تدبير و اقدام، موجب شديم كه دشمنى به طرف ما جلب شود، اين غلط است؛ اين درست نيست. ملت ايران به خاطر جايگاه مستقل خودش، به خاطر تسليم نشدن در مقابل نظام سلطه‌ى بين‌المللى، مورد اين تهاجمهاست. چون ملت در مقابل اين نظام سلطه تسليم نشده، فشار مى‌آورند كه تسليمش كنند. نه تنها نتوانستند او را وادار به تسليم كنند، بلكه او در جايگاه خودش پافشارى‌اش هم بيشتر شده، قدرت و توانائى‌اش هم بيشتر شده. اين، دشمنان را دچار عصبانيت و هيجانهائى ميكند كه اشتباهاتى هم بر اثر اين هيجانها از آنها سر ميزند؛ كه انسان از اشتباهات آنها هم ميتواند منتفع شود. بنابراين نخبگان عزيز ما جايگاه نظام جمهورى اسلامى را بدانند.
و من به شما عرض بكنم؛ با ثروت نيروى انسانى كه امروز خوشبختانه كشور ما از آن برخوردار است، خواهيم توانست از تمام اين گردنه‌هاى دشوار عبور كنيم. رسيدن به قله، بدون عبور از گردنه‌ها، يك خيال باطل است. گاهى شما در خانه نشسته‌ايد - من بارها مثال ميزنم - از پنجره‌ى خانه نگاه ميكنيد، كوههاى البرز را مى‌بينيد كه افراد دارند روز جمعه يا غير جمعه از يك جا بالا ميروند. انسان از درون همان اتاقى كه نشسته، خودش را كنار اينها و در قله مشاهده ميكند؛ در حالى كه در قله نيست. اگر بخواهيد به قله برسيد، بايد برويد از همين پائين كوه شروع كنيد، حركت كنيد، سختى‌ها را تحمل كنيد، عرق بريزيد، خسته بشويد، مشكلات فراوانى را در راه تحمل كنيد، بالاخره هم به قله برسيد. رسيدن به قله در مثال كوهپيمائى، صرفاً يك ورزش است؛ رسيدن به هواى آزاد و احساس رضايت و دلشادى است؛ اما در حركت يك ملت، رسيدن به قله، يعنى رسيدن به سعادت دنيا و آخرت، رسيدن به آرامش، به آسايش، به همه‌ى خوشبختى‌هائى كه يك ملت ميتواند براى خودش ترسيم كند. با اين ثروتى كه كشور ما دارد - هم ثروت انسانى، هم ثروت طبيعى - به توفيق الهى ملت ايران از همه‌ى اين گذرگاه‌هاى خطرناك و پيچهاى دشوار و سربالائى‌هاى سخت عبور خواهد كرد و ان‌شاءالله به قله خواهد رسيد.
اميدوارم خداوند متعال همه‌ى شماها را محفوظ بدارد؛ مسئولين را هم بر وظائف مهمى كه برعهده‌شان هست، موفق بدارد و ان‌شاءالله روزبه‌روز ما شما را در پيشرفت و در ترقى ببينيم و ان‌شاءالله خداى متعال كشور ما را و ملت ما را از همه‌ى اين ميدانها سربلند بيرون بياورد.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌

1) ابراهيم: 25

هر کس از دلار صحبت کند خائن است می خواهد صدا و سیما باشد می خواهد مطبوعات

بسم الله الرحمن الرحیم

در سال تولید ملی از قیمت دلار حرف می زنید؟ اگر ما واردات نداشته باشیم قیمت دلار به چه کارمان می آید؟ رهبر معظم می فرمایند واردات ممنوع بعد دوباره عده ای به دنبال واردات هستند و حرف نوفهمند! اتفاقا بایذ تلاش کنیم قیمت دلار بالا برود تا دلارهایی که از واردات نصیبمان می شود قیمت بیشتری داشته باشند. شرم باد بر اینهایی که دنبال کاهش قیمت دلار هستند.

بشار اسد شورشيان كرد تركيه را تجهيز موشكي مي كند:سناريوي سوريه در تركيه اجرا مي شود

بسم الله الرحمن الرحيم
مقام معظم رهبري هشدار داده بودندكه اگر به مخالفان دولتهاي ديگر هم پول و سلاح داده شود همين اوضاع سوريه در آن دولتها بوجود مي آيد. حال آنكه مخالفين سوريه موشك ندارند و حال با تجهيز مخالفين تركيه به موشك شهر آنكارا زير و رو خواهد شد.

آزادي بيان اوباما در كجاي قضيه بحرين،سوريه و فلسطين قرار دارد؟

بسم الله الرحمن الرحيم
اگر آزادي بيان آنطور كه اوباما در سازمان ملل گفت خوبست پس چرا در بحرين و فلسطين وجود ندارد؟ چرا آمريكا بر عليه سوريه اقدام مي كند ولي بر عليه رژيم صهيونيستي و آل خليفه كه نقض حقوق بشر و نقض آزادي بيان انجام مي دهند اقدامي نمي كند؟

رهبر معظم:بدانيم كه داريم باچه كسى حرف ميزنيم،باچه كسى معامله ميكنيم،براى چه كسى داريم تلاش ميكنيم

بسم الله الرحمن الرحیم


از خداوند متعال متضرعانه و خاشعانه مسئلت ميكنيم كه حج حج‌گزاران و ميهمانان خانه‌ى عزيز خداوند، مقبول درگاه خداوند متعال و موجب رضايت حضرت بارى تعالى و مايه‌ى نزول بركات الهى بر جوامع اسلامى باشد. از دست‌اندركاران حج و زيارت، چه در مجموعه‌ى بعثه، چه در سازمان حج و زيارت، و همچنين دستگاه‌هائى كه همكارى ميكنند و در متن كار و حواشى كار حضور دارند، لازم است صميمانه تشكر كنيم و براى يكايك اين زحمتكشان و كارگزاران محترم، از خداوند متعال طلب اجر كنيم.
نكاتى كه ذكر كردند - چه جناب آقاى قاضى عسگر، چه رئيس محترم سازمان - اقداماتى كه انجام دادند يا بنا دارند انجام بدهند، همه اقدامات خوب و لازمى است. سعى بشود كه ان‌شاءاللّه همه‌ى آنچه را كه آرزوى اين مديران دلسوز است، با مراقبتِ كامل تحقق پيدا كند تا بتوانيم حج را از لحاظ صورت و معنا و قالب و محتوا، نزديك كنيم به آنچه كه خداى متعال از ما خواسته است؛ بتوانيم اين واجب عظيم و اين فريضه‌ى تعيين‌كننده را - كه داراى خصوصياتى است كه در هيچ فريضه‌ى ديگر اسلامى، اين خصوصيات نيست؛ ناظر به امت است، ناظر به دنياست - آنچنان كه خداى متعال اراده كرده است و براى ما و شما خواسته است، ان‌شاءاللّه انجام دهيم.
خب، موقعيتها تفاوت ميكند. امسال موقعيت حج، يك موقعيت مخصوصى است. بروز و ظهور عظمت حضرت خاتم‌الانبياء (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) در چشم دوستان و ارادتمندان و همچنين در چشم دشمنان، يكى از خصوصيات حج امسال است. اين قضيه‌اى كه دستهاى گنهكار دشمنان در مورد اهانت به درگاه قدس آن بزرگوار، در آمريكا انجام دادند، دو طرف دارد، دو رو دارد: از يك طرف نشان‌دهنده‌ى عمق بغض و كينه‌ى دشمنان و مستكبرين و عوامل آنهاست با پيامبر رحمت، با پيامبر عزت، با پيامبر كرامت، با حامل برترين و ارزشمندترين محامد انسانى و بشرى در طول تاريخ زندگى بشر و در همه‌ى عالم وجود؛ نشان ميدهد اينها چقدر عميقاً با پيغمبر دشمنند. از آن طرف، آن اهانتها را ميكنند؛ از آن طرف، سياستمدارانشان در اين قضيه موضعى ميگيرند كه با موضع دشمنى هيچ تفاوتى ندارد! اين يك روى قضيه است؛ كه خب، اين براى دنياى اسلام خيلى مفيد بود. ديرباورترين انسانها و مجموعه‌ها و جماعات فهميدند كه امروز صف‌بندى اصلى بين كى و كيست؛ دعواها بين جبهه‌ى حق و باطل بر محور چيست؛ معلوم شد بر محور اصل اسلام است، بر محور اصل وجود خاتم‌الانبياء (صلّى اللّه عليه و ءاله و سلّم) است. اين يك حادثه‌اى بود كه دشمن انجام داد، اما دنياى اسلام از آن سود برد؛ زيرا كه دشمن را شناخت، علت دشمنى را شناخت، محور اختلاف حق و باطل را شناخت. امروز دعواها اينهاست؛ بقيه‌ى حرفهائى كه مستكبرين عالم عليه ملتهاى مسلمان رديف ميكنند و ميگويند، حرفهاى فرعى و دروغى و بهانه است؛ روشن شد اصل قضيه چيست. اين يك روى قضيه است.
يك روى ديگر قضيه، اين حركت عظيم مسلمانهاست. شما ببينيد امروز در دنياى اسلام چه خبر است؛ ملتهاى مسلمان چه جوش و خروشى از خود نشان ميدهند. اكثر هم اين فيلم را نديدند؛ همين قدر اطلاع پيدا كردند كه يك چنين اهانتى انجام گرفته، شما ببينيد چه غليانى در دنياى اسلام هست. كشورهاى مسلمان، ملتهاى مسلمان، بدون اينكه كسى از آنها بخواهد، بدون اينكه كسى آنها را تحريك كند، حركت ميكنند مى‌آيند، با همه‌ى وجود، از اعماق دل، ارادت و محبت خودشان را به پيغمبرشان فرياد ميكنند؛ اين خيلى ارزش دارد. صحنه‌ى عجيبى شد. در خود كشورهاى غربى، در آنجائى كه بتهاى بزرگ و مستكبرين و طواغيت گردنكش نشسته‌اند و عليه اسلام و امت اسلامى به طور مرتب برنامه‌ريزى ميكنند، در اروپا، در آمريكا، در كشورهاى گوناگونِ غير مسلمان، مسلمانها و گاهى غير مسلمانها آمدند وسط ميدان. اين هم يك روى ديگر قضيه است. اين خيلى قضيه‌ى مهمى است؛ اين نشان داد ظرفيت دنياى اسلام را براى تحرك.
ما قبلاً عرض كرديم كه ملتقاى مسلمانان، وجود مبارك پيغمبر است. يعنى آنجائى كه همه‌ى مسلمانان، فرقه‌هاى مختلف، نحله‌هاى مختلف، مذاهب و عقايد مختلف به هم ميرسند و همه بر يك حقيقت اذعان و اعتراف ميكنند، وجود مقدس خاتم‌الانبياء است. در اينجا ديگر سنى و شيعه و فِرق مختلف و معتدل و متوسط و تندرو و اينها ديگر معنا ندارد. نسبت به اين مركز، نسبت به اين محور، نسبت به اين قطب عقايد الهى و اسلامى، همه با دل و جان متفق و متحدند. امروز اين در دنياى اسلام دارد نشان داده ميشود؛ اين را بايد مغتنم شمرد.
اينجاست كه «برائت از مشركين» در حج معنا پيدا ميكند. حج جائى است كه مسلمانها از همه‌ى دنياى اسلام در آنجا جمع ميشوند. فرهنگهاى مختلف، نژادهاى مختلف، زبانهاى مختلف، صنوف لغات و لحنها و لهجه‌هاى گوناگون - به تعبير امام حسين (عليه‌السّلام) در دعاى مبارك عرفه - همه در آنجا مجتمعند، متفقند. اين وحدت كه شكل جسمانى و مادى آن در اجتماعات بزرگ حج ديده ميشود، بايد عمق پيدا كند؛ همه احساس كنند كه در مقابل يك خطر قرار دارند، در مقابل يك دشمن قرار دارند؛ همه از عمق وجود، نسبت به اين دشمن برائت بجويند. معناى برائت از مشركين در حج، اينجا ظاهر ميشود.
مقام و مرتبه‌ى وجود مقدس پيغمبر اكرم چيزى نيست كه ما انسانها با زبانهاى قاصر و ناقصِ خودمان و با فهمهاى كوتاهِ خودمان بتوانيم آن را تصوير كنيم؛ ما فقط عشق ميورزيم، ما فقط اظهار اخلاص و خاكسارى ميكنيم؛ بيشتر از اين، كارى از ما برنمى‌آيد. پيغمبر كسى است كه خداى متعال ميگويد: «انّ اللّه و ملائكته يصلّون على النّبىّ».(1) ذات مقدس پروردگار به او درود ميفرستد، فرشتگان خداى متعال به او درود ميفرستند؛ ما كى هستيم كه بتوانيم مقام او را بفهميم، بشناسيم؟ اما به او محبت داريم، به او عشق ميورزيم، پاى سخن او مى‌ايستيم. اين بايد براى ما به عنوان يك اصل محفوظ باشد: پاى سخن پيغمبرمان بايد بايستيم؛ و آن، سخن توحيد است، سخن اسلام است، قرآن است. حج را بايد مظهر اين قرار داد.
يكى از توطئه‌هاى بزرگ دشمن - كه البته در اين قضيه بحمداللّه تا حدود زيادى خنثى شد، اما همه بايد مراقب باشيم - اختلاف افكندن بين اين صحنه‌ى عظيم و يكپارچه است. ما كه در مبانى، در اصول، در اصلى‌ترين مسائل اسلام، همه بر يك نقطه متمركز هستيم، به خاطر برخى از اختلافهاى نظرى و عقيدتى و عملى، ما را در مقابل هم قرار بدهند. بله، فِرق اسلامى، نِحل اسلامى در مسائل گوناگون اختلاف دارند؛ اما بگوئيم: در مقابل شما كه دشمن اسلاميد، در مقابل شما كه به وجود مقدس پيغمبر ما اينجور ناروائى به خرج ميدهيد، ما همه متفقيم، متحديم. دشمنان دين، مستكبران و اداره‌كنندگان جبهه‌ى ضد اسلام بدانند كه امت اسلامى در مقابل آنها متحد و متفق است؛ گمان ايجاد اختلاف را از خودشان دور كنند؛ مأيوس بشوند از اينكه بتوانند بين ما اختلاف ايجاد كنند. مبلّغين ما، آحاد مردم ما، مديران ما، پيروان گوناگون مذاهب ما، سنى ما، شيعه‌ى ما، همه بايد حواسمان به اين باشد؛ مراقبت كنيم، نگذاريم دشمن با ايجاد اختلاف بين ما - كه ما خشمهاى خودمان، غضبهاى خودمان را عليه خودمان و در درونِ خودمان به كار ببريم - خودش را از مقابله‌ى با خشم امت اسلامى نجات بدهد؛ اين خطاى بزرگى خواهد بود. اين يك نكته است در باب حج و بخصوص حج امسال.
يك نكته‌ى ديگر كه بارها بر آن تأكيد شده و باز هم لازم است عرض كنيم، اين است كه حج اگرچه يك واجب سياسى است، يك واجب اجتماعى است، مظهر وحدت است، مظهر تجمع مسلمين است، براى بيان برائت است - در اينها شكى نيست - اما يك مجموعه‌ى لبالب از احساس معنوى است؛ اين نبايد فراموش شود. از اول مراسم حج، از همان احرامى كه شما براى عمره در ميقات ميبنديد، تا آخرين وظائف و فرائضى كه در حج وجود دارد، ذكر خدا موج ميزند؛ اين را بايد به ياد داشته باشيم. ذكر خداى متعال ما را پاكيزه ميكند، ما را تطهير ميكند، زنگها را از دل ما پاك ميكند، غفلتها را از ما ميزدايد، عشق به دنيا و چنگ زدن به زخارف مادى و پول و مقام و شهوات جنسى و غيرجنسى و اينها را در ما تضعيف ميكند. ما امروز و هميشه به اين احتياج داريم. انسان براى اينكه بتواند راه را درست طى كند، از صراط مستقيم حق منحرف نشود، احتياج دارد به اين كه هميشه ياد خدا را در دل بپروراند؛ و در اين جهت، حج يكى از بهترين فرصتهاست؛ از جهاتى بى‌نظير است. من خواهش ميكنم در هر كدام از اعمال و فرائض و مناسكى كه انجام ميدهيد، در لبيكى كه اول كار ميگوئيد، توجه داشته باشيد چه كار داريد ميكنيد؛ با كى داريد حرف ميزنيد. در طواف، در سعى، در ميقات، در مراكز وقوف، در هر عملى از اعمال حج، بدانيم كه داريم با چه كسى حرف ميزنيم، با چه كسى معامله ميكنيم، براى چه كسى داريم تلاش ميكنيم. اين ياد را، اين ذكر را، اين خشوع را، اين تضرع را لحظه‌اى از خودمان جدا نكنيم؛ اين يكى از كارهاى مهم است. روحانيون محترم بخصوص، مسئولان كاروانها، مرتبطين با افراد، به اين نكته توجه كنند.
نكته‌ى آخر هم اين است كه ارتباطات با برادران مسلمان در دنياى اسلام بايد در اين مركز مهم احياء شود. ارتباطات، ارتباطات دولتها نيست. ارتباطات دولتها، ارتباطات رسمى است، ارتباطات زبانى است، براى مسائل ديگرى است. ارتباط بين آحاد امت اسلامى، ارتباط قلبى است؛ اين با ارتباط آحاد ملتها با يكديگر حاصل ميشود. در ديدار با برادران مسلمانى كه از كشورهاى ديگر آمده‌اند، آنهائى كه اهل زبانند، ميتوانند حرف بزنند، با زبان اظهار محبت كنند، اظهار تعارف كنند، بر روى نقاط مشترك تكيه كنند؛ آنهائى كه اهل حرف زدن نيستند، با عمل: جا بدهيد، مهربانى كنيد، محبت كنيد، بعضى از سختى‌ها و خشونتها را تحمل كنيد؛ يكى ممكن است تنه بزند، شما در مقابلش لبخند بزنيد. در عمل سعى كنيد اين ارتباط به وجود بيايد؛ نه فقط براى اينكه آبرو و عزت ايران و ملت ايران را حفظ كنيد - كه البته اين در جاى خودش خيلى مهم است؛ چقدر خوب است كه يك ملت بتواند كرامت خود، ارزش خود، پايبندى خود به آداب و اخلاق انسانى و اسلامى را نشان بدهد - بلكه براى اينكه اين ارتباط قلبى برقرار شود. اهل هر نژادى است، اهل هر زبانى است، اهل هر مذهبى است، مسلمان است؛ او هم مثل شما به عشق كعبه آمده، به عشق پيغمبر آمده؛ او هم دارد همين راه را ميرود، او هم با خداى متعال دارد حرف ميزند. هرچه ميتوانيد، اين وجه مشترك را به رخ يكديگر بكشيد؛ بفهمند كه اين وجه مشترك وجود دارد. وقتى مسلمان در اقصى‌ نقاط عالم احساس كرد كه در كشورهاى ديگر، در ملتهاى ديگر برادرانى دارد، قوّت روحى پيدا ميكند، اعتماد به نفس پيدا ميكند؛ از ضعفى كه دستهاى خبيثِ مستكبر بر مسلمانها تحميل كرده‌اند، خودش را نجات ميدهد. اين حالت بايد تقويت شود.
از خداوند متعال ميخواهيم بركات خودش را بر حجاج ما و بر همه‌ى حجاج دنياى اسلام نازل بفرمايد. ان‌شاءاللّه همه‌ى شما مشمول ادعيه‌ى زاكيه‌ى حضرت بقيةاللّه (ارواحنا فداه) باشيد و انشاءاللّه همه بتوانيم با استمداد از روح مطهر اولياء، روح مطهر شهداء، روح مطهر امام بزرگوارمان، در راهى حركت كنيم كه موجب رضاى پروردگار عالم باشد.
والسّلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته‌

1) احزاب: 56

مقامات آمريكايي تا كي مي خواهند دروغ محروم كردن دختران از تحصيل را تكرار كنند!

بسم الله الرحمن الرحيم

كجا چنين چيزي اتفاق افتاده است؟ فقط در برخي رشته ها دختران و پسران با هم درس مي خواندند كه به علت اينكه اين با هم درس خواندن موجب افت تحصيلي هر دو قشر مي شد لذا همان تعداد دانشجوي دختر و همان تعداد دانشجوي پسر در دو دانشگاه جداگانه به تحصيل مي پردازند تا سبب رشد علمي ايران و ايراني شود.

39 شهيد در درگيريهاي پاكستان/حكومت زرداري به خود لرزيد

بسم الله الرحمن الرحيم

با فيلم و كاريكاتورهاي موهن جريان بيداري اسلامي به پاكستان رسيده و با 39 شهيدي كه حكومت زرداري به مردم تحميل كرد طولي نخواهد كشيد كه نابود شود.

تمدنتان را هم در بحرين و فسلطين ديديم!

بسم الله الرحمن الرحيم

قرار است از روز دوشنبه در مترو آمريكا تابلوهايي بدين مضمون منتشر شود كه از متمدنهاي اسرائيل و صهيونيست در مقابل بي تمدنهاي مسلمان حمايت كنيد! آقايان متمدن! تمدنتان همين است كه در بحرين و فلسطين در جريان است؟پس اين تمدنتان به درد سطل زباله هم نمي خورد و ارزاني خودتان.بي تمدني به اين تمدن شرف دارد!